پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۲:۳۲ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه مذهبی دارالصادقیون

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خازِنِ العِلْمِ الدَّاعی إِلَیْکَ بِالحَقِّ النُّورِ المُبِینِ،. اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَوَحْیِکَ وَخازِنَ عِلْمِکَ .
هدف از خلقت عالم معرفت و عبادت خداوند متعال است, و غرض از بعثت انبیاء از آدم تا خاتم تحقق آن است, رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تعلیم و تربیت بشریّت به معرفت و عبادت ,قرآن و کسی که نزد او علم تمام قرآن است به یادگار گذاشت.
هرچند حوادث روزگار نگذاشت مفسّر معصومِ قرآن, پرده از حقایق کتاب خدا بردارد ولی در فرصت کوتاهی که برای ششمین اختر فرزوان آسمان هدایت پیش آمد,شاهراه مذهب حق را برای رهروانِ از خلقت باز کرد , و فطرت تشنه انسانیت را به آب حیات عبادت و معرفت سیرآب کرد.
امید است پیروان مذهب حق روز عزای آن حضرت, آنچه در توان دارند در مراسم سوگواری انجام دهند تا مشمول دعای مستجاب او شوند که فرمود((رحم الله من احیی امرنا)) رحمتی که سرمایه ی سعادت و وسیله ی نجات از شدائد برزخ و قیامت است.
در راستای جنگ نرم و عمل به فرمایشات رهبر معظم انقلاب و مقابله با تهاجمات فرهنگی که ایمان مسلمین را نشانه رفته است و سعی در تخریب عقاید و افکارمان دارد در فضای مجازی پایگاه مذهبی دارالصادقیون را در سرزمین تکریم مقام عالی امام صادق علیهالسلام شهرستان رفسنجان (دارالصادقیون) ،راه اندازی نموده ایم.که وظیفه خود را در قبال احیای اندیشه های والای اهل بیت(علیهم السلام) و حفظ ارزش ها و دفاع از مبانی فکری انقلاب واسلام انجام داده و مطالبی سودمند برای کسانی که جویای حقیقت هستند ارائه نماییم.امیدواریم که شما خوانندگان عزیز با نظرات سازنده خود محبین صادق الائمه علیه السلام را ، در راستای عمل به وظیفه یاری نمایید. این پایگاه در راستای جنگ نرم و تبلیغات حرکت کاروان صادقیه در رفسنجان راه اندازی شده است وبیشتر مطالب آن در خصوص توسل وعشق به اهل بیت و احیای اندیشه های والای اسلام ناب محمدی و تکریم مقام عالی ارباب امام جعفر صادق (علیه السلام) می باشد.
آدرس:استان کرمان ، شهرستان رفسنجان
حسن آباد صادق الائمه علیه السلام نوق
احمدتقی نژاد

بایگانی

پربحث ترين ها

محبوب ترين ها

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

۴۱۰ مطلب با موضوع «حکایات و داستانهای جالب» ثبت شده است

داستان " محبوب تر از پیامبر خدا "

حکایات و داستانهای جالب

وقتی حضرت عیسی علیه السلام از خداونددر خواست کرد کسی را به او نشان دهد که نزد خدا محبوب تر از او باشد ، خداوند عیسی را به پیرزنی که در کنار دریا زندگی می کرد راهنمایی نمود . وقتی عیسیعلیه السلام به سراغ آن خانم آمد ، دید در خرابه ای زندگی می کند وبا بدنی فلج و چشمانی نابینا در گوشه ای رها شده است . وقتیحضرت عیسی علیه السلام جلوتر رفت ودقّت کرد ، دید پیرزن مشغول ذکری است :
« الحَمدُ للهِ المُنعِمِ المُفضِلِ المُجمِلِ المُکرِمِ»

بخشیدن هنره که هرکسی نداره الان

حکایات و داستانهای جالب

 
 
یک روز دو دوست با هم و با پای پیاده  از جاده ای در بیابان عبور می کردند.بعد از چند ساعت سر موضوعی با هم اختلاف پیدا کرده و به مشاجره پرداختند.وقتی که مشاجره آنها بالا گرفت ناگهان یکی از دو دوست به صورت دوست دیگرش سیلی محکمی زد .بعد از این ماجرا آن دوستی که سیلی خورده بود بر روی شنهای بیابان نوشت :
امروز بهترین دوستم به من سیلی زد.

سخن در گوش

حکایات و داستانهای جالب


سخن در گوشدر قرن ششم هجری شخصی به نام ابن سلار که از افسران ارتش مصر بود بمقام وزارت رسید و در کمال قدرت به مردم حکومت می کرد.
او از یک طرف مردی شجاع، فعال و باهوش بود، و از طرف دیگر خودخواه و کینه جو؛ لذا در دوران وزارت خود هم خدمت و هم ظلم فراوان کرد. موقعی ابن سلار یک فرد سپاهی بود به پرداخت غرامتی محکوم شد، برای شکایت نزد ابی الکرم دفتردار خزانه رفت تا او به دادخواهی بپردازد.
ابی الکرم بحق به اظهارات او ترتیب اثر نداد و گفت: سخن تو در گوش من فرو نمی رود. ابن سلار از گفته او خشمگین گردید و کینه اش را به دل گرفت. وقتی وزیر شد و فرصت انتقام بدست آورد او را دستگیر نمود و دستور داد میخ بلندی را در گوش وی فرو کردند. تا از گوش دیگرش بیرون آید.
در آغاز کوبیدن میخ هر بار که ابی الکرم فریاد می زد، ابن سلار می گفت: اکنون سخن من در گوش تو فرو رفت! سپس به دستور او پیکر بی جانش را با همان میخی که در سر داشت بدار آویختند.
یکصد موضوع ۵۰۰ داستان / سید علی اکبر صداقت

قیمت ملک هارون

حکایات و داستانهای جالب


قیمت ملک هارون
روزی ابن سماک به نزد هارون الرشید در آمد، در آن اثنا که به نزد هارون بود
وی آب خواست. کوزه آبی بیاوردند و چون آن را به طرف دهان برد که بنوشد، ابن سماک گفت:ای امیر مؤ منان!دست نگهدار، تو را به حق خویشاوندی رسول خدا (ص) اگر این جرعه آب را از تو وامی داشتند آن را به چند می خریدی؟
گفت: به همه ملکم
گفت: بنوش که خدای بر تو گوارا کند.

زنا زاده

حکایات و داستانهای جالب


زنا زادهعیسی بن ابی دلف نقل می کند که برادرش دلف که پدرش کنیه از نام او گرفته بود وهن علی بن ابی طالب می گفت و شیعه او را تحقیر می کرد و آن ها را به نادانی منسوب می داشت. یک روز که در مجلس پدر خود نشسته بود، پدرش حضور نداشت گفت: