همزمان با  شب شهادت امام سجاد(علیه السلام)، مراسم عزای  این امام بزرگ روز چهارشنبه شنبه5 آبانماه 1395 در مسجد  صاحب الزمان (عج)  حسن آباد صادق الائمه علیه السلام  با حضور نمازگزان بین نماز مغرب و عشاء با نوای مداح اهل بیت کربلایی علی مومنی برگزار گردید.

ای سرور عابدان عالم، امشب که شب شهادت توست، به درگاهت می آیم تا بر جوانی ام دعا کنی، تا در لطافت و غلظت و رقت و نورانیت تو شناور شوم و ذوب شوم در زلال نگاهت.

♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس شهادت امام سجاد (ع)♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

از آنجائى که در نقل داستانهاى اهل ایمان و تقوا در بیدارى و آگاهى دل تأثیر خاصى است، به طورى که شنونده را به عمل وامى‌دارد، در این پست چند داستان از اهل توبه و سپس داستانهائى که مؤید و شاهد است بر بعضى مطالب مندرجه در این کتاب، نقل مى‌گردد. امید است خوانندگان عزیز از خواندن آنها بهره‌مند شوند.

در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و لگنش از جایش درمی‌رود

حکایت سخن گفتن بهلول با مردگان

زاهدی گفت : روزی به گورستان رفتم و بهلول را در آنجا دیدم پرسیدمش اینجا چه می کنی؟

روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید :
من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !

مارگیری در زمستان به کوهستان رفت تا مار بگیرد. در میان برف اژدهای بزرگ مرده‌ای دید. خیلی ترسید, امّا تصمیم گرفت آن را به شهر بغداد بیاورد تا مردم تعجب کنند, و بگوید که اژدها را من با زحمت گرفته‌ام و خطر بزرگی را از سر راه مردم برداشته‌ام و پول از مردم بگیرد. او اژدها را کشان کشان , تا بغداد آورد. همه فکر می‌کردند که اژدها مرده است.

کودکان مکتب از درس و مشق خسته شده بودند. با هم مشورت کردند که چگونه درس را تعطیل کنند و چند روزی از درس و کلاس راحت باشند. 

درویشی در کوهساری دور از مردم زندگی می‌کرد و در آن خلوت به ذکر خدا و نیایش مشغول بود. در آن کوهستان، درختان سیب و گلابی و انار بسیار بود و درویش فقط میوه می‌خورد. روزی با خدا عهد کرد که هرگز از درخت میوه نچیند و فقط از میوه‌هایی بخورد که باد از درخت بر زمین می‌ریزد. 

آب در گودالی عمیق در جریان بود و مردی تشنه از درخت گردو بالا رفت و درخت را تکان می‌داد.