سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۵:۴۴ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه مذهبی دارالصادقیون

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خازِنِ العِلْمِ الدَّاعی إِلَیْکَ بِالحَقِّ النُّورِ المُبِینِ،. اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَوَحْیِکَ وَخازِنَ عِلْمِکَ .
هدف از خلقت عالم معرفت و عبادت خداوند متعال است, و غرض از بعثت انبیاء از آدم تا خاتم تحقق آن است, رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تعلیم و تربیت بشریّت به معرفت و عبادت ,قرآن و کسی که نزد او علم تمام قرآن است به یادگار گذاشت.
هرچند حوادث روزگار نگذاشت مفسّر معصومِ قرآن, پرده از حقایق کتاب خدا بردارد ولی در فرصت کوتاهی که برای ششمین اختر فرزوان آسمان هدایت پیش آمد,شاهراه مذهب حق را برای رهروانِ از خلقت باز کرد , و فطرت تشنه انسانیت را به آب حیات عبادت و معرفت سیرآب کرد.
امید است پیروان مذهب حق روز عزای آن حضرت, آنچه در توان دارند در مراسم سوگواری انجام دهند تا مشمول دعای مستجاب او شوند که فرمود((رحم الله من احیی امرنا)) رحمتی که سرمایه ی سعادت و وسیله ی نجات از شدائد برزخ و قیامت است.
در راستای جنگ نرم و عمل به فرمایشات رهبر معظم انقلاب و مقابله با تهاجمات فرهنگی که ایمان مسلمین را نشانه رفته است و سعی در تخریب عقاید و افکارمان دارد در فضای مجازی پایگاه مذهبی دارالصادقیون را در سرزمین تکریم مقام عالی امام صادق علیهالسلام شهرستان رفسنجان (دارالصادقیون) ،راه اندازی نموده ایم.که وظیفه خود را در قبال احیای اندیشه های والای اهل بیت(علیهم السلام) و حفظ ارزش ها و دفاع از مبانی فکری انقلاب واسلام انجام داده و مطالبی سودمند برای کسانی که جویای حقیقت هستند ارائه نماییم.امیدواریم که شما خوانندگان عزیز با نظرات سازنده خود محبین صادق الائمه علیه السلام را ، در راستای عمل به وظیفه یاری نمایید. این پایگاه در راستای جنگ نرم و تبلیغات حرکت کاروان صادقیه در رفسنجان راه اندازی شده است وبیشتر مطالب آن در خصوص توسل وعشق به اهل بیت و احیای اندیشه های والای اسلام ناب محمدی و تکریم مقام عالی ارباب امام جعفر صادق (علیه السلام) می باشد.
آدرس:استان کرمان ، شهرستان رفسنجان
حسن آباد صادق الائمه علیه السلام نوق
احمدتقی نژاد

بایگانی

پربحث ترين ها

محبوب ترين ها

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

روز هفتم محرم :شهادت حضرت علی‌اصغر

آموزه های دینی و مذهبی

روز هفتم محرم :شهادت حضرت علی‌اصغر

در این روز عبدالله بن زیاد نامه‏اى به نزد عمربن سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهیان خود بین امام حسین و اصحابش و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن حتى قطره‏اى آب را به امام ندهد، همانگونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خوددارى شد!!(53)


عمربن سعد نیز فوراً عمر بن حجاج را با پانصد سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسى امام حسین و یارانش به آب شدند، و این رفتار غیر انسانى سه روز قبل از شهادت امام حسین علیه‏السلام صورت گرفت. در این هنگام مردى به نام عبدالله بن حصین ازدى که از قبیله بجیله بود فریاد برداشت که: اى حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانى نخواهى دید! به خدا سوگند که قطره‏اى از آن را نخواهى آشامید تا از عطش جان دهى!

امام حسین علیه‏السلام فرمود: خدایا او را از تشنگى بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده!

حمید بن مسلم مى‏گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالى که بیمار بود، قسم به آن خدایى که جز او پروردگارى نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آنقدر آب مى‏آشامید تا شکمش بالا مى‏آمد، و آن را بالا مى‏آورد! و باز فریاد مى‏زد: العطش! باز آب مى‏خورد تا شکمش آماس مى‏کرد ولى سیراب نمى‌شد! و چنین بود تا جان داد.(54)

شهادت حضرت علی‌اصغر 
 مرسوم است که شب هفتم محرم، به در خانه «باب الحوائج کوچک کربلا» حضرت علی اصغر (ع) می‌روند و روضه‌ی آن طفل شهید را می‌خوانند. شهیدی که به ظاهر، کودک است ؛ ولی به واقع پیر عشق است.


 حوریان، محو رخ مه‌پاره‌ات
 کعبه‌ی خیل ملک، گهواره‌ات


 گردش چشمان تو عشق‌آفرین
 رشته‌ی قنداقه‌ات حبل‌المتین


 زینت آغوش و دامان رباب
 آینه‌گردانِ رویت، آفتاب


 عالم و آدم همه محتاج تو
 بر سر دوش پدر معراج تو


 بسته بر هر تار موی تو نجات
 تشنه‌ی لب‌های تو آب حیات


 کودکی ، اما به معنا پیر عشق
 روی دستان پدر ، تفسیرِ عشق

 

 تلخ‌ترین لحظات تاریخ نزدیک می‌شد؛ تمامی یاران و اصحاب امام حسین(ع) به میدان رفته و کشته شده بودند. در اردوگاه حق تنها دو مرد باقی مانده بود: اباعبدالله الحسین(ع) و امام سجاد(ع) که آن روز به اراده الهی بیمار بود تا زنده بماند و رهبری امت را پس از امام حسین(ع) به دست بگیرد.

 امام(ع) چون خویشتن را تنها و بی یاور دید آخرین حجت را بر مردم تمام کرد و بانگ برآورد: «هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد یخاف الله فینا؟ هل من مغیث یرجو الله باغاثتنا؟ هل من معین یرجو ما عندالله فی اعانتنا؟» یعنی: «آیا مدافعی هست که از حریم رسول خدا دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که از خدا بترسد و ما را یاری دهد؟ آیا فریادرسی هست که به خاطر خدا ما را یاری رساند؟ آیا کسی هست که به خاطر روضه و رضوان الهی به نصرت ما بشتابد؟».

 صدای این کمک‏خواهی امام که به خیمه‌ها رسید و بانوان دریافتند که حسین دیگر یاوری ندارد، صدایشان به شیون و گریه بلند شد. امام به سوی خیمه‌ها رفت، شاید که بانوان با دیدن او اندکی آرام گیرند؛ که ناگاه صدای فرزند شش ماهه‌اش «عبدالله بن الحسین» ـ که به علی اصغر معروف بود ـ را شنید که از شدت تشنگی می‌گریست.

 علی اصغر طفلی شیرخواره بود؛ که نه آبی در خیمه‌ها بود تا وی را سیراب کنند ، و نه مادرش «رباب» شیری در سینه داشت که به وی دهد.

 امام(ع) قنداقه‌ی علی اصغر را در دست گرفت و به سوی دشمن رفت؛ در مقابل لشکر یزید ایستاد و فرمود:«ای مردم! اگر به من رحم نمی‌کنید بر این طفل ترحم نمایید ... »

 اما گویی که بذر رحم بر دل سنگ آنان پاشیده نشده بود و تمامی رذالت دنیا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود ؛ زیرا به جای آنکه فرزند رسول خدا (ص) را به مشتی آب میهمان کنند، تیراندازی از بنی‌اسد (که گفته شده است «حرملة بن کاهل» بود) تیری در کمان نهاد و گلوی طفل را نشانه گرفت. ناگاه دستان و سینه امام(ع) به خون رنگین شد... سر کوچک و گردن ظریف طفل شیرخواره از بدن جدا شده بود...


 آتش عشق تو در من شعله‌ور بود ای پدر
 پیش تیر عشق تو ، قلبم سپر بود ای پدر


 امام(ع) دستان خود را از خون علی اصغر پر کرد و به آسمان پاشید و گفت: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله» یعنی: «تحمل این مصیبت بر من آسان است چرا که خداوند آن را می‌بیند»... در همین حال، «حصین بن تمیم» تیر دیگری افکند که بر لبان مبارک امام(ع) نشست و خون از دهان حضرت جاری شد. امام روی به آسمان کرد و اینگونه نیایش نمود: «خدایا! سوی تو شکایت می‌کنم از آنچه با من و برادران و فرزندان و خویشانم می‌کنند»...


 اصغر که به چهره ز عطش رنگ نداشت
 یارای سخن با من دلتنگ نداشت


 یا رب! تو گواه باش، شش‌ماهه‌ی من
 شد کشته‌ی ظلم و با کسی جنگ نداشت


 آنگاه از سپاه دشمن دور شد ؛ با شمشیرش قبر کوچکی کند‌؛ بدن علی اصغر را به خون او آغشته نمود ؛ بر او نماز گزارد و جنازه‌ی کوچک را دفن کرد...

 شهادت علی اصغر (ع) از سخت‌ترین و جانگدازترین مصیبت‌ها در نزد ائمه بوده است... «مـنهال بن عمرو کوفی» گوید: در مدینه خدمت على بن الحسین(ع) رسیدم. امام پرسید: «حرمله چه شد؟» عـرض کردم: مـوقـعـى که من از کوفه بیرون آمدم زنده بود. امام دست‏ها را به طرف آسمان بلند کرد و سه بار دعا کرد: «اللّهمّ أذقـه حرَّ الحدید، اللّهمّ أذقه حرّ الحدید، اللّهمّ أذقه حرّ النّار».یعنی: «خدایا حرارت آهن را به او بچشان»...

 همچنین «عقبة بن بشیر اسدی» می‌گوید امام باقر(ع) به من فرمود: «ما از شما بنی‌اسد خونی طلب داریم!» و سپس داستان ذبح شدن علی اصغر را بر من خواند.

 این نمونه‌ها، نشان‏دهنده آن است که این داغ چگونه بر دل اهل‌بیت: مانده است...

 و این داغ بر دل ما نیز هست؛ و بر دل انسانیت نیز؛ تا زمانی که مهدی آل‌محمد (عج) قیام کند و انتقام از ظالمان بستاند...

 الا لعنة الله علی القوم الظالمین ؛ و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون.

 

 منبع:tebyan-zn.ir
tebyan.net

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی