شنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۴، ۱۰:۱۶ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه مذهبی دارالصادقیون

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خازِنِ العِلْمِ الدَّاعی إِلَیْکَ بِالحَقِّ النُّورِ المُبِینِ،. اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَوَحْیِکَ وَخازِنَ عِلْمِکَ .
هدف از خلقت عالم معرفت و عبادت خداوند متعال است, و غرض از بعثت انبیاء از آدم تا خاتم تحقق آن است, رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تعلیم و تربیت بشریّت به معرفت و عبادت ,قرآن و کسی که نزد او علم تمام قرآن است به یادگار گذاشت.
هرچند حوادث روزگار نگذاشت مفسّر معصومِ قرآن, پرده از حقایق کتاب خدا بردارد ولی در فرصت کوتاهی که برای ششمین اختر فرزوان آسمان هدایت پیش آمد,شاهراه مذهب حق را برای رهروانِ از خلقت باز کرد , و فطرت تشنه انسانیت را به آب حیات عبادت و معرفت سیرآب کرد.
امید است پیروان مذهب حق روز عزای آن حضرت, آنچه در توان دارند در مراسم سوگواری انجام دهند تا مشمول دعای مستجاب او شوند که فرمود((رحم الله من احیی امرنا)) رحمتی که سرمایه ی سعادت و وسیله ی نجات از شدائد برزخ و قیامت است.
در راستای جنگ نرم و عمل به فرمایشات رهبر معظم انقلاب و مقابله با تهاجمات فرهنگی که ایمان مسلمین را نشانه رفته است و سعی در تخریب عقاید و افکارمان دارد در فضای مجازی پایگاه مذهبی دارالصادقیون را در سرزمین تکریم مقام عالی امام صادق علیهالسلام شهرستان رفسنجان (دارالصادقیون) ،راه اندازی نموده ایم.که وظیفه خود را در قبال احیای اندیشه های والای اهل بیت(علیهم السلام) و حفظ ارزش ها و دفاع از مبانی فکری انقلاب واسلام انجام داده و مطالبی سودمند برای کسانی که جویای حقیقت هستند ارائه نماییم.امیدواریم که شما خوانندگان عزیز با نظرات سازنده خود محبین صادق الائمه علیه السلام را ، در راستای عمل به وظیفه یاری نمایید. این پایگاه در راستای جنگ نرم و تبلیغات حرکت کاروان صادقیه در رفسنجان راه اندازی شده است وبیشتر مطالب آن در خصوص توسل وعشق به اهل بیت و احیای اندیشه های والای اسلام ناب محمدی و تکریم مقام عالی ارباب امام جعفر صادق (علیه السلام) می باشد.
آدرس:استان کرمان ، شهرستان رفسنجان
حسن آباد صادق الائمه علیه السلام نوق
احمدتقی نژاد

بایگانی

پربحث ترين ها

محبوب ترين ها

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

دیدار با خدا

حکایات و داستانهای جالب

« یک بچه ی کوچیک می خواست خدا رو ببینه اون میدونست که برای دیدن خدا راه درازی در پیش داره لوازمش رو برداشت و سفرش رو شروع کرد . 
کمی که رفت , با پیرزنی روبرو شد . پیرزن توی پارک نشسته بود و به چند تا کبوتر زل زده بود . پسر کنار او نشست و کوله پشتیش رو باز کرد . تازه می خواست جرعه ای از نوشیدنی ش رو بنوشه که احساس کرد پیرزن گرسنه س . پسرک به اون تعارف کرد . پیرزن با تشکر زیاد , قبول کرد و لبخندی زد . لبخند او برای پسرک آن قدر زیبا بود که هوس کرد دوباره آن را ببیند . پس دوباره تعارف کرد و دوباره پیرزن به او لبخند زد . پسرک بسیار خوشحال بود آنها تمام بعدازظهر را به خوردن و تبسم گذراندند ,بدون گفتن حرفی . با تاریک شدن هوا پسرک احساس خسته گی کردبلند شد و آماده ی رفتن شد . چند قدم که برداشت دوباره به سوی پیرزن دوید و او را در آغوش گرفت و پیرزن هم لبخند بسیار بزرگی زد .هنگامی که پسر به خانه اش برگشت مادرش از چهره ی شاد او متعجب شد پرسید : چی شده پسرم که این قدر خوشحالی ؟ پسر جواب داد : من با خدا نهار خوردم و قبل از واکنش مادرش اضافه کرد :می دونی مادر , اون قشنگترین لبخندی رو داشت که من تا حالا دیده ام و اما پیرزن نیز با قلبی شادمان به خانه اش بازگشت پسرش با دیدن چهره ی بشاش او پرسید : مادر , چی تو رو امروز این جور خوشحال کرده ؟ و اون جواب داد : من امروز با خدا غذا خوردم . و ادامه داد : اون از اون چیزی که انتظار داشتم جوان تر بود ما نمی دانیم خدا چه شکلی است . 
مردم به خاطر دلیلی به زندگی ما وارد می شوند ؛ بله یک دلیل .
پس چشمان وقلبهای تان را باز کنید . ممکن است هر جا با خدا روبرو شوید »

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی