درباره سايت
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خازِنِ العِلْمِ الدَّاعی إِلَیْکَ بِالحَقِّ النُّورِ المُبِینِ،. اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَوَحْیِکَ وَخازِنَ عِلْمِکَ .
هدف از خلقت عالم معرفت و عبادت خداوند متعال است, و غرض از بعثت انبیاء از آدم تا خاتم تحقق آن است, رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تعلیم و تربیت بشریّت به معرفت و عبادت ,قرآن و کسی که نزد او علم تمام قرآن است به یادگار گذاشت.
هرچند حوادث روزگار نگذاشت مفسّر معصومِ قرآن, پرده از حقایق کتاب خدا بردارد ولی در فرصت کوتاهی که برای ششمین اختر فرزوان آسمان هدایت پیش آمد,شاهراه مذهب حق را برای رهروانِ از خلقت باز کرد , و فطرت تشنه انسانیت را به آب حیات عبادت و معرفت سیرآب کرد.
امید است پیروان مذهب حق روز عزای آن حضرت, آنچه در توان دارند در مراسم سوگواری انجام دهند تا مشمول دعای مستجاب او شوند که فرمود((رحم الله من احیی امرنا)) رحمتی که سرمایه ی سعادت و وسیله ی نجات از شدائد برزخ و قیامت است.
در راستای جنگ نرم و عمل به فرمایشات رهبر معظم انقلاب و مقابله با تهاجمات فرهنگی که ایمان مسلمین را نشانه رفته است و سعی در تخریب عقاید و افکارمان دارد در فضای مجازی پایگاه مذهبی دارالصادقیون را در سرزمین تکریم مقام عالی امام صادق علیهالسلام شهرستان رفسنجان (دارالصادقیون) ،راه اندازی نموده ایم.که وظیفه خود را در قبال احیای اندیشه های والای اهل بیت(علیهم السلام) و حفظ ارزش ها و دفاع از مبانی فکری انقلاب واسلام انجام داده و مطالبی سودمند برای کسانی که جویای حقیقت هستند ارائه نماییم.امیدواریم که شما خوانندگان عزیز با نظرات سازنده خود محبین صادق الائمه علیه السلام را ، در راستای عمل به وظیفه یاری نمایید. این پایگاه در راستای جنگ نرم و تبلیغات حرکت کاروان صادقیه در رفسنجان راه اندازی شده است وبیشتر مطالب آن در خصوص توسل وعشق به اهل بیت و احیای اندیشه های والای اسلام ناب محمدی و تکریم مقام عالی ارباب امام جعفر صادق (علیه السلام) می باشد.
آدرس:استان کرمان ، شهرستان رفسنجان
حسن آباد صادق الائمه علیه السلام نوق
احمدتقی نژاد
بایگانی
- آبان ۱۳۹۸ (۲)
- مهر ۱۳۹۸ (۲)
- شهریور ۱۳۹۸ (۴)
- مرداد ۱۳۹۸ (۵)
- تیر ۱۳۹۸ (۹)
- خرداد ۱۳۹۸ (۱۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۵)
- فروردين ۱۳۹۸ (۳)
- اسفند ۱۳۹۷ (۷)
- بهمن ۱۳۹۷ (۱۳)
- دی ۱۳۹۷ (۳)
- آذر ۱۳۹۷ (۹)
- آبان ۱۳۹۷ (۱۰)
- مهر ۱۳۹۷ (۸)
- شهریور ۱۳۹۷ (۲۴)
- مرداد ۱۳۹۷ (۸)
- تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
- خرداد ۱۳۹۷ (۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱۹)
- فروردين ۱۳۹۷ (۲۰)
- اسفند ۱۳۹۶ (۲۲)
- بهمن ۱۳۹۶ (۳۹)
- دی ۱۳۹۶ (۴۲)
- آذر ۱۳۹۶ (۳۱)
- آبان ۱۳۹۶ (۳۴)
- مهر ۱۳۹۶ (۲۱)
- شهریور ۱۳۹۶ (۴۲)
- مرداد ۱۳۹۶ (۵۰)
- تیر ۱۳۹۶ (۶۳)
- خرداد ۱۳۹۶ (۷۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۹۲)
- فروردين ۱۳۹۶ (۶۷)
- اسفند ۱۳۹۵ (۶۷)
- بهمن ۱۳۹۵ (۵۶)
- دی ۱۳۹۵ (۷۴)
- آذر ۱۳۹۵ (۹۵)
- آبان ۱۳۹۵ (۱۰۷)
- مهر ۱۳۹۵ (۸۱)
- شهریور ۱۳۹۵ (۱۵۷)
- مرداد ۱۳۹۵ (۲۲۱)
- تیر ۱۳۹۵ (۲۹۲)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱۷۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱۰۴)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱۰۷)
- اسفند ۱۳۹۴ (۶۹)
- بهمن ۱۳۹۴ (۶۸)
- دی ۱۳۹۴ (۶۶)
- آذر ۱۳۹۴ (۱۷۳)
- آبان ۱۳۹۴ (۲۷۶)
- مهر ۱۳۹۴ (۲۸۵)
- شهریور ۱۳۹۴ (۲۷۶)
- خرداد ۱۳۹۴ (۱)
خلاصه آمار
پربحث ترين ها
-
اللهم صل علی جعفربن محمد الصادق
نظرات: ۱۳ -
متن زیارت مخصوص امام صادق علیه السلام
نظرات: ۱۱ -
-
-
-
-
-
معرفی امامزاده سید کافی علیه السلام
نظرات: ۶ -
-
محبوب ترين ها
-
۸۵۹ -
۱۴۶۰ -
۲۵۸۶ -
۱۱۶۷ -
۷۸۲ -
۲۸۹۴ -
۵۸۴ -
۲۱۲۴ -
۱۹۲۶ -
۴۷۳۱
پيوندها
سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله
پیامبر اکرم نزد کسى پاى خود را دراز نمىکرد. با گشادهرویى صحبت مىکرد و به همه افراد توجه مىفرمود.
آنچه در اینجا ذکر مىشود از کتاب «بحارالانوار» جلد شانزده و «سیره ابن هشام» و «کُحل البصر» و «تفسیر المیزان» جلد ششم و غیر آن است.

عبادت پیامبر
چون پاسى از شب مىگذشت رسول خداصلى الله علیه و آله از بستر برمىخاست و پس از گرفتن وضو و زدن مسواک و تلاوت آیاتى چند از قرآن کریم، در گوشهاى به عبادت مىپرداخت و اشک مىریخت. بعضى از همسرانش که او را به این حال مىدیدند مىگفتند: تو که گناهى ندارى چرا این قدر اشک مىریزى؟ مىفرمود: آیا بنده شاکر خدا نباشم؟
امّ سلمه مىگوید: شبى پیامبر در خانه من بود، نیمه شب، او را نیافتم به سراغش شتافتم، دیدم در تاریکى ایستاده، دستها را بلند کرده، اشک مىریزد و مىگوید: خدایا! هرچه نعمت به من دادهاى از من مگیر، دشمنم را خشنود مکن، به بلاهایى که مرا از آنها نجات دادى گرفتارم مکن، حتى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به خود وامگذار. به او گفتم پدر و مادرم فدایت شوند، شما که بخشوده شدهاى! فرمود: هیچ کس از خدا بىنیاز نیست. حضرت یونس آنى به خودش واگذار شد، در شکم ماهى زندانى شد.
چون ماه رمضان مىرسید، پیامبر همه بردگان خود را آزاد مىکرد، به هنگام نماز مىلرزید و هرگاه نماز را به تنهایى مىخواند رکوع و سجود آن را طول مىداد ولى هرگاه با مردم به جماعت نماز مىخواند بسیار عادّى و ساده برگزار مىکرد. به یکى از یارانش که امام جماعت سایر مسلمانان شده بود سفارش فرمود: هرگاه با مردم به نماز مىایستى سعى کن بعد از حمد، سوره کوچکى قرائت کنى و نماز را طول ندهى.
رسول خدا هنگام خروج از خانه، خود را آماده و زینت مىکرد.
زهد پیامبر
روزى پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله دوازده درهم به حضرت علىعلیه السلام داد و فرمود: لباسى براى من تهیّه کن. علىعلیه السلام به بازار رفت و لباسى به همان قیمت تهیّه کرد و خدمت رسول اکرمصلى الله علیه و آله آورد. پیامبر فرمود: اگر لباس ارزانتر یا سادهترى بود بهتر بود. اگر فروشنده حاضر است لباس را به او برگردان. حضرت على علیه السلام لباس را برگرداند و پول را پس گرفت و خدمت پیامبرصلى الله علیه و آله برگشت.
رسول خداصلى الله علیه و آله با علىعلیه السلام به سوى بازار راه افتادند، در راه کنیزى را دیدند که گریه مىکند، از حالش جویا شدند. گفت: چهار درهم پول براى خرید جنس به من دادهاند ولى پول را گم کردهام و اکنون مىترسم که به خانه برگردم. پیامبرصلى الله علیه و آله چهار درهم از دوازده درهم را به او داد و آنگاه به بازار رفتند و پیراهنى به قیمت چهار درهم خریدند.
هنگام بازگشت برهنهاى را دیدند، لباس را به او بخشیدند و دوباره به بازار برگشته و پیراهن دیگرى خریدند. در راه بازگشت به منزل دوباره همان کنیز را دیدند که ناراحت است و مىگوید: چون برگشتن به خانه طول کشیده مىترسم مرا بزنند. پیامبرصلى الله علیه و آله همراه کنیز به منزل صاحبش رفت، صاحب خانه به احترام تشریف فرمایى پیامبرصلى الله علیه و آله کنیز را بخشید و او را آزاد نمود. رسول اکرم فرمود: چه دوازده درهم با برکتى که دو برهنه را پوشاند و یک نفر را آزاد کرد.
آرى، اگر ما هم کمى از زندگى خود بکاهیم بسیارى از برادران ما به نوائى مىرسند.
یک نفر یهودى چند درهم از پیامبرصلى الله علیه و آله طلب داشت. روزى مطالبه کرد ولى پیامبرصلى الله علیه و آله چیزى نداشت که به او بپردازد. یهودى گفت: همین جا در کنار تو مىمانم تا بدهى خود را بپردازى و پیامبرصلى الله علیه و آله را در جاى خود نگه داشت. ظهر شد، مردم نماز ظهر را خواندند، عصر هم گذشت و وقت نماز مغرب و عشا فرا رسید و آن یهودى همچنان پیامبرصلى الله علیه و آله را عملاً بازداشت کرده بود. مردم از رفتار آن مرد یهودى عصبانى شدند اما پیامبرصلى الله علیه و آله فرمود: ما حق ظلم نداریم. این رفتار پیامبر باعث شد تا آن یهودى به خاطر صبر، متانت و خوش اخلاقى پیامبر مسلمان شد و مقدارى از مال خود را نیز در راه خدا داد و گفت: این کار من نسبت به رسول خدا جنبه آزمایشى داشت نه جسارت.
سوز پیامبر
اگر کسى براى اصلاح و متحوّل کردن جامعه، از درون سوز نداشته باشد و مشتعل نباشد، محال است بتواند جامعهاى را مشتعل سازد. یکى از صفات برجسته انبیاى الهى سوز و گداز آنها براى هدایت و سعادت انسانهاست. یکى از ناسزاهایى که قدیمىها به بعضى مىگفتند این بود: «اى بى درد!» پیداست که داشتن درد و سوز، خود یک کمال است و بى دردى یک درد بزرگ است!
خداوند در اوصاف پیامبرش مىفرماید: «حریص علیکم» او نسبت به شما سوز دارد و براى ایمان شما حرص مىخورد و در جاى دیگر خطاب به پیامبر مىفرماید: «لعلّک باخع نفسک الا یکونوا مؤمنین» شاید خویشتن را هلاک کنى که چرا آنها ایمان نمىآورند.
همچنین در سوره طه مىفرماید: «طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقى»؛ اى پیامبر! ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم که این همه خود را به زحمت بیندازى !
آرى، سوز و گداز دینى از اوصاف انبیا و اولیاست و نه تنها براى آنها که براى هر مسلمانى لازم است. یک طلبه و یک دانشجو اگر بسوزد، دانشگاه و حوزه و جامعه را مىتواند متحوّل کند.
البته سوز هم باید از روى اخلاص باشد، دکّان نباشد! هر پیرو پیامبرى باید ببیند کجاى کار معطّل مانده است، آستینها را بالا بزند و کار را انجام دهد. به نوع کار، پستى و شرافت ظاهرى آن نباید نگاه کرد. کارى که بر روى زمین مانده است باید با نیّت پاک و خالص انجام داد.
بىتکلّفى پیامبر
یکى از خصوصیّات انبیا از جمله پیامبر اسلام پرهیز از تکلف بود. خداوند از پیامبرش مىخواهد که به مردم بگوید: «و ما انا من المتکلّفین»؛ من اهل تکلّف نیستم و خود و دیگران را به سختى نمىاندازم.
غمخوار و همدرد
پیش از بعثت پیامبرصلى الله علیه و آله زندگى بر مردم سخت شد و کم کم کار به قحطى کشید، مردم به وحشت افتاده بودند، از جمله حضرت ابوطالب پدر بزرگوار حضرت علىعلیه السلام که پیرمردى عیالمند و کم درآمد بود، نیاز شدیدى به کمک داشت.
پیامبرصلى الله علیه و آله با عموى خود(عباس) بنا گذاشتند خدمت ابوطالب برسند و هر یک، یکى از فرزندان او را به خانه خود بیاورند و بدین وسیله مخارج زندگى او را سبک کنند. این تصمیم عملى شد. عباس، جعفر را به خانه خود برد و پیامبرصلى الله علیه و آله هم علىعلیه السلام را به منزل آورد و از همان اوان کودکى مربّى او گردید.
اول مردم
بر خلاف رهبرانى که هنگام احساس خطر، اول جان خود را از حادثه به در مىبرند و پا به فرار مىگذارند و مردم و هواداران را در گرفتارىها رها مىکنند، پیامبرصلى الله علیه و آله در مکه ماندند و به برخى هواداران خود فرمان هجرت به حبشه را صادر فرمودند و به هنگام هجرت به مدینه نیز اول مسلمانان را فرستادند و بعد خودشان هجرت نمودند.
پیامبر اکرم روزى به کارگرى برخورد که بر اثر کار بسیار پینه بر دست داشت، دستهاى او را در دست گرفت و بر آنها بوسه زد.
مشورت با مردم
در کارهایى که از طرف خدا فرمان مخصوصى صادر نشده و کار به خود امت و مشورت با آنان واگذار شده بود، گاه و بی گاه پیامبر با مردم مشورت مىکرد و حتى در مواردى رأى دیگران را بر نظر خود مقدّم مىداشت. در جنگ احد پیامبرصلى الله علیه و آله شورایى تشکیل داد و درباره این که براى جنگیدن از مدینه بیرون بروند یا در خود مدینه سنگر بگیرند مشورت نمود. نظر شخص پیامبرصلى الله علیه و آله و عدّهاى دیگر سنگربندى در مدینه بود. ولى اکثر جوانهایى که از یاران پیامبر بودند به بیرون رفتن از مدینه تمایل نشان دادند و گفتند: یا رسولاللهصلى الله علیه و آله ما تابع شما هستیم ولى چون از ما نظر خواستید عقیده ما بیرون رفتن است.
در اینجا پیامبرصلى الله علیه و آله رأى جوانان پرشور و مؤمن را بر رأى دیگران و حتى بر رأى خود مقدّم داشت و سلاح برداشت و عازم جبهه نبرد شد. جالب این که فرمان «و شاورهم فى الامر» پس از شکست احد نازل شد و با این که به خاطر عمل به طرح اصحاب، مسلمانان در جنگ احد شکست خوردند ولى خداوند فرمان مىدهد: باز هم با آنان مشورت کن. البته تصمیمگیرى نهایى با رهبر است. زیرا قرآن در پایان همین آیه به پیامبرصلى الله علیه و آله مىگوید: «فاذا عزمت فتوکّل على اللّه» هرگاه تو تصمیم گرفتى بر خدا توکّل کن و کار خود را شروع کن.
همگام با یاران
در سفرى که رسول خداصلى الله علیه و آله با اصحاب داشتند هنگام تهیّه غذا هر یک از آنان کارى را قبول کردند، پیامبرصلى الله علیه و آله هم هیزم جمع کردن را بر عهده گرفت و هرچه اصحاب خواستند از کار پیامبرصلى الله علیه و آله جلوگیرى نمایند نپذیرفت.
در مورد دیگرى که پیامبرصلى الله علیه و آله از شتر پیاده شدند و براى بستن آن به گوشهاى مىرفتند اصحاب آمدند تا شتر را از پیامبرصلى الله علیه و آله بگیرند و افسار آن را ببندند اما پیامبر نپذیرفت و فرمود: سعى کنید کار خود را به دیگران واگذار نکنید.
وفاى پیامبر
عمّار مىگوید: پیش از بعثت، من و حضرت محمدصلى الله علیه و آله با هم چوپانى مىکردیم. یک روز به او پیشنهاد کردم که فلان منطقه چراگاه خوبى براى گوسفندان است فردا به آنجا برویم. حضرت محمدصلى الله علیه و آله پذیرفت. من فردا به آنجا رفتم و دیدم پیامبرصلى الله علیه و آله قبل از من به آنجا آمده است ولى گوسفندان خود را از چریدن بازمىدارد. پرسیدم چرا نمىگذارى گوسفندان بچرند؟ فرمود: چون وعده من با تو این بود که با هم شروع کنیم، نخواستم قبل از تو گوسفندان من از این چراگاه استفاده کنند.
صداقت پیامبر
یکى از فرزندان پیامبرصلى الله علیه و آله ابراهیم نام داشت و در کودکى از دنیا رفت، اندکى پس از مرگ او خورشید گرفت، مردم گمان کردند که این خورشید گرفتگى به خاطر فوت ابراهیم است. ولى پیامبرصلى الله علیه و آله فوراً مردم را جمع نمود و فرمود: گرفتن خورشید به خاطر مرگ فرزندم نبوده است.
او بدین وسیله مردم را از جهل و خرافهگرایى و علاقه نابجا حفظ نمود. در حالى که اگر هر سیاستمدارى بود با شعار «هدف وسیله را توجیه مىکند» از این تصور و فکر غلط مردم سوء استفاده مىکرد و علاقه نارواى آنان را مىستود.
پیشگام در مبارزه
در جنگ احزاب که تمام نیروهاى ضداسلامى یعنى مشرکان و کافران و منافقان با طرحى گسترده قصد کودتا علیه اسلام را داشتند، پیامبر تصمیم به دفاع گرفت، لذا با مشورت اصحاب بنا گذاشتند که دور مدینه را خندق بکنند. در اینجا نیز رسول خدا اول کسى بود که شروع به کندن خندق نمود و با این که برخى مسلمانان با کسب اجازه و گروهى هم بدون آن، کار را رها مىکردند اما پیامبرصلى الله علیه و آله تا پایان کار ایستاد و همچنان مشغول کندن خندق بودند.
تدبیر پیامبر
رسول خداصلى الله علیه و آله هنگام رو به رو شدن با مشکلات، اهل طرح و ابتکار و صداقت بود، در تاریخ مىخوانیم: قبایل عرب دست به دست هم داده، کعبه را تجدید بنا نمودند ولى همین که کار به نصب حجرالاسود رسید هر قبیلهاى بر دیگرى پیشى مىگرفت تا این سند افتخار به نام او ثبت شود. در این باره گفتگوها به خشونت انجامید و زمینهاى براى درگیرى پیدا شد.
شخصى گفت: به جاى درگیرى صبر مىکنیم و اولین شخصى که از درِ مسجدالحرام وارد شد او را حَکم و داور قرار مىدهیم. ناگاه دیدند که حضرت محمدصلى الله علیه و آله وارد شد، او را حکم و داور قرار دادند. پیامبرصلى الله علیه و آله دستور داد پارچهاى آوردند و حجرالاسود را در میان آن نهادند و از تمام قبایل افرادى گوشه پارچه را گرفته، نزدیک کعبه آوردند، سپس شخص رسولاللهصلى الله علیه و آله با دستان مبارکش حجرالاسود را برداشتند و در جاى خود نصب فرمودند و به غائله خاتمه دادند.
قاطعیّت پیامبر
عدّهاى خدمت آن حضرت رسیدند و گفتند: ما به تو ایمان مىآوریم به شرط این که:
1-بتها را عبادت کنیم.
2-نماز نخوانیم.
امّا پیامبرصلى الله علیه و آله نپذیرفت زیرا حاضر نبود گوشهاى از مکتب آسیب ببیند گرچه به قیمت زیاد شدن پیروان باشد. این دیگرانند که براى به دست آوردن پیروان زیادتر هر لحظه به شکلى و نامى و آرمى تغییر روش مىدهند و همچون تجار دنبال پیدا کردن مشترى هستند.
پیامبر به کفار مىفرمود: «لکم دینکم و لِىَ دین» دین شما براى شما باشد و دین من براى خودم. در صورتى که غیر انبیا در دین خود چندان استوار نیستند و به راه دشمنان مىروند و یا به آنها متمایل مىشوند و راه سازش و نرمش را در پیش مىگیرند.
دشمنان انبیا همواره مىخواهند، پیامبران و پیروان آنها را به سازش بکشند؛ قرآن مسلمانان را از این نقشه آگاه مىسازد و مىفرماید: «ودّوا لو تدهن فیدهنون»
پیامبرى که جهانى از ظرافت و عاطفه و دقّت است و گاهى در امورى عادى و پیش پا افتاده چنان مهر و عاطفه نشان مىدهد که به راستى انسان را مبهوت مىکند: به هنگام وضو مىبیند که گربهاى تشنه به آب نگاه مىکند، وضو را قطع مىکند و آب را نزد گربه مىگذارد. با دشمن محکمتر از کوه و با دوست نرمتر از آب است؛ در گذشتن از حق شخصى خود، از سرسختترین دشمن خود به راحتى مىگذرد ولى در مقام اجراى قانون به قدرى قاطع است که سوگند یاد مىکند: اگر دخترم هم خلافى کند او را با حدود الهى ادب مىکنم.
همسردارى پیامبر
با این که اکثر همسران رسول خداصلى الله علیه و آله زنانى سالمند، یتیم دار، بیوه و داراى اخلاق متفاوت بودند اما همان گونه که قرآن سفارش شده است: «عاشروهنّ بالمعروف» معاشرت پیامبرصلى الله علیه و آله با آنان کاملاً نیکو و طبیعى بود و گاه و بی گاه که بعضى از آنان بدرفتارى مىکردند و حتى اصحاب پیامبرصلى الله علیه و آله از رفتار آنان ناراحت شده، مىگفتند: یا رسولاللّهصلى الله علیه و آله! او را رها کنید، پیامبرصلى الله علیه و آله مىفرمود: ناراحتى و بدرفتارى زنان را باید در کنار نقاط مثبت و کمالات آنان حساب کرد و نباید انسان به خاطر ناراحتى و بدرفتارى، همسر خود را رها کند.
پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله فرمود: از ما نیست کسى که مال و ثروت داشته باشد ولى بر همسر و فرزندان خود سختگیرى کند.
پیامبرصلى الله علیه و آله به خاطر وفادارى به همسرش خدیجه حتى بعد از مرگ او به زنانى که با خدیجه دوست بودند احترام خاصى مىگذاشت.
پیامبر فرمود: من نسبت به خانوادهام از همه بهتر رفتار مىکنم.
آن حضرت با همسرانش چنان به عدالت رفتار مىکرد که حتى در ایامى که بیماریش شدّت گرفته بود، بستر او را هر شبى در اتاق یکى از آنان قرار مىدادند.
مهربانى با کودکان
نوزادى را براى دعا یا نامگذارى نزد پیامبرصلى الله علیه و آله آوردند، نوزاد دامن حضرت را نجس کرد، مادر کودک و اطرافیان به شدت ناراحت شدند، اما پیامبر فرمود: آزادش بگذارید، من لباس خود را مىشویم امّا فریاد زدن شما باعث مىشود که این کودک بى گناه بترسد.
پیامبرصلى الله علیه و آله به اطفال سلام مىکردند.
نام اطفال و کودکان را محترمانه مىبردند.
به خصوص درباره دختران سفارشهاى خاصى مىفرمودند و در مکتب او ارزش دادن به زن کارى پسندیده بود. در قرآن کریم آمده است: تولد دختر سبب عصبانیّت پدران مىشد تا آنجا که از شدّت بغض رنگشان سیاه مىشد: و اذا بشّر احدهم بالانثى ظلّ وجهه مسودّاً و هو کظیم».
در چنین جوّى، احترام مخصوص به کودک و دختر بسیار چشمگیر و ارجمند است. آرى، در زمانى که داشتن دختر ننگ بود، پیامبرصلى الله علیه و آله مىفرمود: بهترین فرزندان شما دخترانند و علامت خوشقدمى زن آن است که اوّلین فرزندش دختر باشد.
یکى از یاران پیامبرصلى الله علیه و آله در خدمت آن حضرت نشسته بود که به او خبر دادند: همسر شما دختر آورده، او ناراحت شد. پیامبرصلى الله علیه و آله که این منظره را دید فرمود: زمین جایگاه او و آسمان سایهبان او و روزى او هم با خداست، پس چرا تو ناراحت شدى؟ او همچون گلى است خوشبو که از آن استفاده مىکنى.
فردى در محضر پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله گفت: من هرگز کودک خود را نبوسیدهام. پیامبرصلى الله علیه و آله فرمود: این علامت قساوت توست.
درباره عدالت میان کودکان نیز تأکید و سفارش فرمود که اگر یکى از آنها را در برابر دیگرى بوسیدى باید دیگرى را نیز ببوسى.
روزى پیامبر آبى آشامید، مقدارى آب ته ظرف باقى ماند، کودکى که در آنجا بود گفت: یا رسول الله! بقیّه آب را به من بدهید. در همان لحظه چند نفر بزرگسال گفتند: یا رسول الله! براى تبرّک باقىمانده آب را به ما بدهید. پیامبر فرمود: اول نوبت کودک است. سپس به او فرمود: آیا اجازه مىدهى آب را به بزرگترها بدهم؟ کودک پاسخ منفى داد. پیامبر آب را به کودک داد.
بعد از جنگ موته، در حالى که فرزندان جعفر طیّار را بر مرکب خود سوار نموده بود به استقبال سپاه اسلام رفت . سپس وارد مسجد شد و بالاى منبر قرار گرفت و در حالى که فرزندان جعفر روى پلّههاى منبر بودند، در فضیلت جعفر سخنرانى فرمود. پس از آن نیز آنها را روى زانوى خود نشاند و دست نوازش بر سرشان کشید.
امام صادقعلیه السلام فرمود: پیامبر دو رکعت آخر نماز ظهر را بدون انجام مستحبات، به سرعت خواند. مردم پرسیدند: یا رسول الله چه کارى پیش آمده است؟ فرمودند: مگر شیون و گریه کودک را نشنیدید.
روزى پیامبر یکى از سجدههایش را خیلى طول داد. بعد از نماز برخى گفتند: یا رسول الله! گمان کردیم وحى نازل شده است. فرمودند: خیر، فرزندم حسن، در حال سجده بر دوشم سوار شد، صبر کردم او از شانهام فرود آید.
هرگاه حسن و حسین علیهماالسلام بر پیامبرصلى الله علیه و آله وارد مىشدند، حضرت از جا برمىخاست و آنان را در آغوش مىگرفت و بر دوش خود سوار مىکرد.
پیامبر دستور مىدهد که اگر کسى حیوان خود را - گرچه در سفر مکه - آزار دهد گواهى آن شخص از اعتبار مىافتد زیرا کسى که حیوان را خسته کرده قساوت قلب دارد و قبول شهادت از چنین کسى نارواست.
مهمان نوازى پیامبر
سلمان مىگوید: به منزل پیامبرصلى الله علیه و آله وارد شدم، متّکایى را که خود حضرت از آن استفاده مىکرد پشت من قرار داد. جالب این که این عمل را نسبت به هر مهمانى انجام مىداد. پیامبر براى میهمانان خود زیرانداز پهن مىکرد و هنگام غذا خوردن تا زمانى که میهمان مشغول خوردن غذا بود، از سفره کنار نمىکشید.
روزى یکى از برادران و خواهران رضاعى پیامبر هر کدام جداگانه خدمت پیامبرصلى الله علیه و آله رسیدند امّا پیامبر نسبت به خواهر بیش از برادر احترام کرد، برخى دلیل این تفاوت را پرسیدند، پیامبرصلى الله علیه و آله فرمودند: چون این خواهر احترام پدر و مادر خود را بیشتر رعایت مىکرد من هم نسبت به او علاقه و احترام زیادترى دارم.
گاهى مهمانان حضرت بعد از صرف غذا از خانه بیرون نمىرفتند و همچنان مشغول گفتگو بودند ولى رسول خداصلى الله علیه و آله تحمّل مىکردند تا آیه نازل شد که هرگاه مهمان پیامبر شدید پس از صرف غذا متفرّق شوید، زیرا نشستن بى مورد شما سبب بازداشتن رسول خداصلى الله علیه و آله از کارهاى فردى و اجتماعى اوست که قهراً سبب آزار ایشان نیز مىشود. «فاذا طعمتم فانتشروا ولا مستانسین لحدیث.»
رفتار پیامبر با مخالفان
طبق فرمان خدا که دستور مىدهد: «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها» - اگر مخالفان تمایل به صلح نشان دادند تو نیز دست آنها را عقب نزن و تمایل نشان بده - رفتار پیامبر با مخالفان، طبق همین آئیننامه بود، البته در سوره انفال آیه 58 مىخوانیم: هرگاه از توطئه دشمن و نداشتن حسن نیّت او بویى بردى، فوراً با اعلام قبلى، پیمان را لغو کن. این قرآن است که مىفرماید: یهود و نصارا را در مسائلى که مورد توافق هر دو دسته است به وحدت و همکارى دعوت کن:
«قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم.»
به اهل کتاب بگو: بیایید در محور توحید و مبارزه با شرک و طاغوتزدایى با هم توافق داشته باشیم. آرى، وحدت در توحید و نفى شرک در مکتب اسلام ارزش دارد.
در آیهاى دیگر مىفرماید: از شرکت در مجالس مخالفان که در بحثهاى بىمنطق و باطل وارد مىشوند دورى کن تا شاید آنها مسیر خود را عوض نمایند: «و اذا رایت الّذین یخوضون فى آیاتنا فاعرض عنهم حتى یخوضوا فى حدیث غیره.»
پیامبرصلى الله علیه و آله سخنان مخالفان را چنان گوش مىداد که خیال مىکردند پیامبرصلى الله علیه و آله زود باور و سرا پا گوش است، «و یقولون هو اُذن» ولى در عمل هرگز تحت تأثیر گفتهها و سوگندهاى آنها قرار نمىگرفت.
براى مبارزه از همه نوع امکانات و تجهیزات نظامى استفاده مىکرد، تعلیم تیراندازى را حتى براى نوجوانان لازم مىدانست و برد و باخت را در این زمینه جایز مىشمرد و مىفرمود: به خاطر یک تیرى که به سوى دشمن خدا رها مىشود هم سازنده آن و هم رها کننده آن و هم کسى که آن را خریده و در اختیار سرباز اسلام قرار داده است، به بهشت مىروند.
در برابر منافقان مىبینیم که ساختمان مسجد آنان را خراب مىکند و به هنگام جنگ تبوک، منافقان در یک خانه تیمى مشغول توطئه بودند پیامبر که دید در این لحظه حساس دشمن چنین طرحى مىریزد دستور داد خانه را بر سر این منافقان خراب کردند و پیامبر نسبت به زنده آنان با شدّت رفتار کرد «واغلظ علیهم» و به مرده منافقان نماز نمىخواند. «لا تصلّ على احد منهم مات ابدا.»
سستى و بىتفاوتى در قاطعیت مکتبى او راهى نداشت ابولهب عموى پیامبر بود امّا سوره «تَبّت» با لحن تندى درباره او نازل شد، آرى، دست کارشکن باید قطع شود گرچه عموى پیامبر باشد. در این زمینه فرمان صریح در قرآن آمده که پیامبر و مؤمنان حق استغفار براى مشرکان ندارند گرچه این مشرکان از بستگان آنها باشند:
«ما کان للنبىّ والذین آمنوا أن یستغفروا للمشرکین و لو کانوا اولى قربى.»
در آیات متعدّدى خداوند پیامبرش را دلدارى مىدهد که مبادا تلاش و توطئه دشمن در اراده تو اثر بگذارد، تو از آزار آنها چشم بپوشى و بر خدا توکل نما:
«ودع أذاهم و توکلّ على اللّه.»
و هرگز غم مخور و از مکر و حیله آنها به خود سخت نگیر: «ولاتحزن علیهم ولاتک فى ضیق مما یمکرون.»
ما از تمام نقشههاى سرّى و علنى دشمنان تو آگاهیم: «انّا نعلم ما یسرّون و مایعلنون.»
وظیفه تو صبر و تسبیح خداست:
«فاصبر على ما یقولون و سبّح بحمد ربّک قبل طلوع الشمس و قبل الغروب.»
روزى یکى از دشمنان رسول خدا بر حضرتش وارد شد و به جاى «السّلام علیک» گفت: «السّام علیک» یعنى مرگ بر تو، و با کمال جسارت این کلمه را چند مرتبه تکرار کرد ولى پیامبر با داشتن قدرت انتقام تنها با کلمه «و علیک» به او پاسخ دادند. بعضى از حاضران که خیلى ناراحت شده بودند به رسول خداصلى الله علیه و آله عرض کردند: چرا جواب این همه توهین او را ندادى؟! پیامبرصلى الله علیه و آله فرمود: با همان کلمه «علیک»، - آنچه مىگویى بر تو است، - جواب دادم.
امان دادن به دشمن
در سال هشتم هجرى پیامبر اسلامصلى الله علیه و آله ارتشى از مدینه بسیج نمود و مکه را فتح کرد و بتها را در هم کوبید، پس از فتح مکه سختترین دشمنان خود را عفو نمود حتى زن کافرى را که با تهیّه غذاى مسموم، توطئه قتل رسول خداصلى الله علیه و آله را چیده بود بخشید.
یکى از سران بتپرست به نام صفوان که از قبیله بنى امیه بود به شهر جدّه که در چند فرسخى مکه است فرار کرد، برخى نزد رسول خدا آمدند و براى او اماننامهاى درخواست کردند، پیامبرصلى الله علیه و آله عمّامه خود را براى او فرستاد تا با این نشانه در امان باشد و به مکه وارد شود. صفوان از جدّه برگشت و خدمت پیامبرصلى الله علیه و آله رسید و گفت: دو ماه به من مهلت دهید تا فکر کنم پیامبر چهار ماه به او مهلت داد. صفوان که در بعضى آمد و رفتها همراه و در کنار رسول خداصلى الله علیه و آله قرار مىگرفت جذب این مکتب و رهبر شد و با اختیار اسلام را پذیرفت.
در آیه ششم سوره توبه درباره امان دادن به دشمن و پناهندگى او سخن به میان آمده و در فقه اسلامى نیز ضمن مباحث جهاد بحثى پیرامون امان دادن مطرح است که نقل آن در اینجا ضرورتى ندارد.
صفات دیگرى از پیامبر
رسول گرامى اسلامصلى الله علیه و آله روى فرش ساده و حصیر مىخوابید، کفش و لباس خود را وصله مىزد، گاهى که به او توهین مىشد با تبسّم یا عفو برخورد مىنمود، شخصاً به بازار مىرفت و نیازمندىهاى خود را به خانه مىآورد و در کارهاى خانه کمک مىکرد.
«اَنس» مىگوید: سالها در خانه پیامبرصلى الله علیه و آله بودم و هرگز از من انتقاد و گلایهاى نکرد. به دست خود شیر مىدوشید. به اطفال سلام مىکرد. دعوت بردهها را مىپذیرفت. از غذایى که میل نداشت مذمّت نمىکرد. درباره مسواک و استفاده از عطر و به جاى آوردن غسل جمعه و اصلاح سر و صورت خود و پوشیدن لباس سفید، عنایت و دقّت خاصّى داشت.
در حال غذا خوردن به چیزى تکیه نمىداد تا در کنار نعمتهاى خدا قیافه متکبّرانه به خود نگیرد.
از حشمتهاى ظاهرى تنفّر داشت، لذا اجازه نمىداد کسى پشت سر او به عنوان همراه، راه بیفتد.
هرگاه سواره بود و کسى مىخواست دنبال او بیاید، مىفرمود: یکى از این سه کار را بکن یا جلوتر از من برو و من پشت سر تو بیایم یا من مىروم و شما بعداً بیایید و یا این که دو نفرى سوار مرکب مىشویم.
وقتى برخى از زنان پیامبر از او درخواست کردند که از غنائم به دست آمده به ما هم بدهید و به او عرض کردند: تا کى وضع ما باید این قدر ساده باشد؟ پیامبر ناراحت شد و فرمود: زندگى من زندگى سادهاى است اگر مىخواهید با من زندگى کنید، صبر کنید و اگر نمىخواهید، من حاضرم شما را طلاق دهم.
یک بار وارد خانه دخترش فاطمه شد، دید او دستبندى به دست کرده و پرده جدیدى آویخته، پیامبر بدون آن که حرف بزند برگشت. فاطمه زهرا علیهاالسلام متوجه قضیه شد و فوراً پرده و دستبند را خدمت پیامبر فرستاد و پیام داد که به هر نحو صلاح مىدانید، به مصرف برسانید.
رسول خداصلى الله علیه و آله در حضور کسى لباس خود را از تن بیرون نمىکرد.
پیش کسى پاى خود را دراز نمىکرد. با گشادهرویى صحبت مىکرد و به همه افراد توجه مىفرمود.
گاهى براى فهماندن مطلب، آن را تا سه بار تکرار مىفرمود.
صدا زدن و جواب دادن او هر دو همراه با احترام بود، حتى نسبت به زنان و کودکان.
از بیماران عیادت و دلجویى مىکرد.
هنگام خروج از خانه، خود را آماده و زینت مىکرد.
نیکوکاران را پاداش مىداد، روزى شخصى را در حال نماز دید که با جملههایى بسیار پر مغز و زیبا با خداى متعال راز و نیاز مىکند. فرمود: نمازش که تمام شد او را نزد من آورید. وقتى به حضور حضرت رسید، حضرت سکّه طلایى به او هدیه داد و فرمود: «و هبت لک الذهب لحسن ثنائک على الله»؛ چون حال خوشى داشتى و خدا را به نیکویى حمد و سپاس مىکردى این سکه را به تو بخشیدم.
هنگام خوردن آب و غذا، «بسم اللّه» و بعد از آن «الحمدللّه» مىگفت.
نمىنشست و بر نمىخاست جز با ذکر خدا.
روزى به کارگرى برخورد که بر اثر کار بسیار پینه بر دست داشت، دستهاى او را در دست گرفت و بر آنها بوسه زد.
به اشخاصى که مورد احترام واعتماد مردم بودند، احترام مىگذارد و گاهى مسئولیت امور را به همان شخص مورد نظر واگذار مىکرد.
نسبت به کارهاى نیک و بد بى تفاوت نبود بلکه هم اهل تشویق بود و هم اهل انتقاد.
به خاطر شدّت علاقهاى که به هدایت مردم داشت به قدرى مىسوخت که آیه نازل شد ما قرآن را نفرستادیم که تو خود را به دردسر و مشقت اندازى: «ما انزلنا علیک القرآن لتشقى.»
در مجلس چنان با یک یک مردم گرم مىگرفت که هر کدام خیال مىکردند نزدیکترین افراد به پیامبرصلى الله علیه و آله تنها اوست.
گاهى بعضى از یاران آن حضرت از ایشان درخواست مىکردند که به دشمنان خود نفرین کند اما او حاضر نمىشد و دعاى او این بود که خداوندا! این مردم را هدایت فرما.
چون با کسى دست مىداد تا او دست پیامبر را رها نمىکرد. پیامبرصلى الله علیه و آله دست خود را عقب نمىکشید.
تا آنجا که ممکن بود سائل را رد نمىکرد حتى روزى زنى فرزند خود را نزد پیامبرصلى الله علیه و آله فرستاد و گفت: به حضرت بگو پیراهن خود را به من عطا کن. فرزندش خدمت حضرت رفت و تقاضاى پیراهن نمود، پیامبر پیراهن خود را به او داد ولى آیه نازل شد که: «لا تبسطها کل البسط»؛ حق ندارى هر چه دارى در راه خدا انفاق کنى.
وارد مجلس که مىشد، در قسمت پائین مىنشست؛ هدیه را هر چند کم بود مىپذیرفت.
هرگاه یکى از مسلمانان و اصحاب خود را نمىدید فوراً سراغ او را مىگرفت و اگر در مسافرت بود برایش دعا مىکرد، و اگر مریض بود به عیادتش مىرفت.
در جلسات، دایرهوار مىنشست که بالا و پائین آن معلوم نباشد.
در اجراى قانون، میان هیچ کس فرقى نمىگذاشت و لذا وقتى یکى از یارانش واسطه شد که قانون و حدّ خدا در مورد زنى از قبیلههاى معروف و سرشناس اجرا نشود، فرمود: به خدا سوگند اگر دخترم دزدى کند حد خدا را در مورد او جارى مىکنم و در اجراى قانون میان انسانها هرگز فرقى نمىگذارم.
پیامبر درباره اُسرا و بردگان فوقالعاده سفارش مىکرد. او با زن اسیرى ازدواج نمود که این عمل سبب محبّت مردم به اُسرا و شخصیّت آنان شد. و به همین خاطر مسلمانان، بسیارى از اسیران را آزاد کردند. رسول خداصلى الله علیه و آله مىفرمود: از همان لباس و غذاى خود به آنان بدهید و نام آنها را با کلمه جوانمرد صدا بزنید، تا احساس ناراحتى نکنند.
با غنى و فقیر یکسان برخورد مىنمود. در گفتگوها از جدال و سخنان غیر لازم خوددارى مىکرد. هرگز دنبال عیبجویى و بدگویىِ این و آن نبود و از قهقهه و خنده بلند دورى مىکرد.
پاسخى به تهمتها
راستى اسلامى که پیامبرش به جاى دو ماه، چهار ماه به دشمن مهلت مىدهد و در فتح مکه خانه بزرگترین دشمن خود را مرکز أمن قرار مىدهد و همه مخالفان را مىبخشد و پانزده سال زیر انواع شکنجهها و محاصرهها استقامت مىکند، آیا به خاطر فرمان دفاع در برابر هجوم دشمن یا به دلیل صدور دستور جهاد آزادى بخش - که از مسلمانان مىخواهد براى نجات مردم از یوغ ابرقدرتها و برداشتن خارهاى سر راه و آزاد کردن فکرها و مغزها - باید با انواع تهمتهاى ناجوانمردانه مورد هجوم قرار گیرد؟!
دشمنان اسلام گاهى مىگویند: اسلام به زور شمشیر پیش رفت؛ در حالى که طبق آمار، تعداد مقتولان در جنگهاى زمان پیامبرصلى الله علیه و آله به قرار ذیل است:
1-در جنگ بدر، تعداد مقتولان از 84 تا 86 نفر ذکر شده است.
2-جنگ احد: از 70 تا 109 نفر.
3-جنگ خندق: از 9 تا 11 نفر.
4-جنگ بنى قریظه: از 700 تا 900 نفر.
5 -جنگ بنىالمصطلق، از 10 تا 12 نفر.
6-جنگ خیبر: از 3 تا 96 نفر.
7-جنگ موته: از 3 تا 21 نفر.
8 -جنگ فتح مکه: از 21 تا 39 نفر.
9-جنگ حنین و طائف: از 85 تا 112 نفر.
10-مقتولان بقیه جنگها را از 119 تا 333 نفر گفتهاند.
این آمار از کتاب نگرشى کوتاه به زندگى پیامبر اسلامصلى الله علیه و آله به نقل از کتابهاى: تاریخ طبرى، طبقات یعقوبى، بحار و سیره ابن هشام است که مجموعاً آمار همه مقتولان از 1103 تا 1724 نفر بیشتر نیست.
دشمنان اسلام گاهى نیز ازدواجهاى متعدّد پیامبر را بهانه قرار مىدهند و او را در نظر برخى از مردمِ بىاطلاع، اهل هوس معرفى مىنمایند و تعداد ازدواجهاى او را زیر سؤال مىبرند، در حالى که پیامبرصلى الله علیه و آله از سنین جوانىِ خود تا پنجاه سالگى (حدود بیست و پنج سال) تنها با خدیجه زندگى کرد و در ابتداى ازدواج، پیامبر بیست و پنج ساله و خدیجه چهل ساله بود و ازدواج هم با پیشنهاد خدیجه انجام گرفت، خدیجه خواستگارهاى خود را چون مىدانست به خاطر وضع مالى به سراغش آمدهاند رد مىکرد.
پیشنهاد خدیجه از یک سو به خاطر شناخت امانت و صداقت حضرت محمدصلى الله علیه و آله بود و از سوى دیگر به خاطر خبرهایى بود که از عموى خود «ورقةبن نوفل» در مورد پیشگویىهاى پیامبران گذشته و بشارت ظهور محمدصلى الله علیه و آله و همسرى خدیجه با او شنیده بود.
پیامبرصلى الله علیه و آله حدود بیست و پنج سال تنها با خدیجه زندگى کرد و از مال او جز در راه توحید و نجات مردم از ظلم و جهل و تفرقه استفاده نکرد و با این که بهترین دختران حاضر به ازدواج با او بودند او نمىپذیرفت؛ همسران دیگر پیامبرصلى الله علیه و آله همه بعد از خدیجه و پس از سن پنجاه سالگىِ پیامبر به ازدواج در آمدند آن هم نوعاً زنان سالخورده و شوهر از دست داده و یتیم دار بودند و زندگى با آنان عیش و لذت نداشت بلکه ریاضت به حساب مىآمد.
زنان پیامبرصلى الله علیه و آله داراى سلیقههاى گوناگونى بودند که هرگز زمینهاى براى رفاه باقى نمىگذارد.
بعضى از این همسران، شوهرانشان را در جنگ با کفار از دست داده، بىسرپرست و یتیمدار بودند و اگر به قبیله خود برمىگشتند او را به کفر برمىگرداندند و ازدواج پیامبر با آنها براى سرپرستى و پیشگیرى از چنین خطرهایى بود. نظیر ازدواج با «سوده» که پس از مهاجرت به حبشه شوهرش وفات کرد و بدون سرپرست ماند.
«امّ السلمه» زن دیگر پیامبرصلى الله علیه و آله بود که هم پیر بود و هم یتیمدار.
«زینب» دختر عمّه رسول خداصلى الله علیه و آله زن دیگر آن حضرت است که ابتدا همسر زید بود ولى این ازدواج دوام نیاورد و به طلاق کشیده شد و پیامبرصلى الله علیه و آله به فرمان خدا با زینب ازدواج کرد تا یک روش غلط از بین ببرد و آن روش باطل این بود که در جاهلیّت، ازدواج با زن فرزند خوانده را ممنوع مىدانستند و چون زید پسر خوانده پیامبرصلى الله علیه و آله بود، طبق رسوم جاهلیّت نباید پیامبرصلى الله علیه و آله همسر طلاق گرفته او را به عقد خود در آورد اما خداوند فرمان ازدواج داد تا این روش غلط به دست خود پیامبر کوبیده شود.
«جویریه» یک زن اسیر بود که پیامبر با او ازدواج کرد و مسلمانان به احترام پیامبر با اسیران مهربانتر شدند و بسیارى از آنان را آزاد نمودند.
به خاطر پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیرى از کارشکنىهاى آنان و حفظ سیاست داخلى، پیامبر اسلامصلى الله علیه و آله با عایشه، حفصه، امّ حبیبه، صفیّه و میمونه ازدواج کرد.
کوتاه سخن آن که اکثر زنهاى پیامبرصلى الله علیه و آله بیوه بودند و دوران جوانى و نشاطشان گذشته بود و هر کدام یکى دوبار ازدواج کرده و یتیم دار بودند و ازدواج پیامبرصلى الله علیه و آله با آنان بعد از سن پنجاه سالگى بود که پیامبر نام و نشانى پیدا کرده بود و بهترین دختران حاضر به ازدواج با او بودند و این خود بزرگترین دلیلى است که ازدواجهاى رسول خدا روى مصالح و اهداف مقدس بوده و هرگز تهمت هوسرانى و غیره به پیامبرصلى الله علیه و آله نمىچسبد.
اضافه بر اینها، پیامبر با داشتن زنان متعدّد اکثر شب را با خدا خلوت مىکرد تا حدّى که فرمان آمد: «کمى بخواب». این ما هستیم که با داشتن یک همسر خدا را فراموش مىکنیم. تعدّد همسر اگر جلو رشد، معنویّت، جهاد، عبادت و رسیدگى به وضع جامعه و دردمندان را نگیرد و اگر به آنان بىعدالتى نشود بلکه سبب سرپرستى و مایه عزّت و نجات آنان بشود هیچ مانع عقلى در کار نیست. اگر گاهى تعدّد همسر در نظرها بد جلوه مىکند به یکى از چند دلیل است:
1-مرد حق همسران را عادلانه نمىپردازد.
2-هدف مرد از تعدّد همسر، هوسبازى است نه اهداف مقدّس.
3-استعدادهاى دیگر مرد، تنها صرف زن دارى مىشود.
ولى اگر تعدّدى بود و موانع فوق نبود اشکالى نخواهد داشت صرف نظر از این که در طول تاریخ، معمولاً آمار زنان بى شوهر از مردان بىهمسر به مراتب بیشتر است، راه دور نرویم در همین کشور خودمان چندین هزار مرد زن دار شهید شدند که زنان آنان بیوه هستند. بگذریم که عدّهاى از آنان به هر دلیل مایل به ازدواج نیستند اما نمىتوان نیاز طبیعى و عاطفى و اجتماعى دسته دیگر را نادیده گرفت. این از یک سو، از سوى دیگر یتیمان به سرپرست نیاز دارند. بنابراین اصل طرح تعدّد همسر اشکال ندارد لکن عوارضى دارد که آن عوارض و هوسبازىها و بىعدالتىها از یک سو و توقّعات نابجاى بعضى از زنان از سوى دیگر مسأله را به صورت حادّى درآورده است.
عذر خواهى از رسول خدا
صلى الله علیه و آلهاز این که سیره پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله را مىنویسم شرمندهام. پیامبر اسلامصلى الله علیه و آله را باید شخصیتى چون امیر مؤمنان علیه السلام توصیف کند. پیامبرى که خداى متعال او را مدح کرده، پیامبرى که خدا او را به آسمانها برده و جایگاه ملائکه را به قدوم او مبارک گردانیده.
پیامبرى که مرکب آسمانى، او را یک شبه از مسجدالحرام به مسجدالاقصى برده است: «سبحان الذى اسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى.»
پیامبرى که جهانى از ظرافت و عاطفه و دقّت است و گاهى در امورى عادى و پیش پا افتاده چنان مهر و عاطفه نشان مىدهد که به راستى انسان را مبهوت مىکند: به هنگام وضو مىبیند که گربهاى تشنه به آب نگاه مىکند، وضو را قطع مىکند و آب را نزد گربه مىگذارد. با دشمن محکمتر از کوه و با دوست نرمتر از آب است؛ در گذشتن از حق شخصى خود، از سرسختترین دشمن خود به راحتى مىگذرد ولى در مقام اجراى قانون به قدرى قاطع است که سوگند یاد مىکند: اگر دخترم هم خلافى کند او را با حدود الهى ادب مىکنم.
در زمانى که کمتر کسى خواندن و نوشتن مىدانست، پیامبر فرمود: «طلب العلم فریضة على کلّ مسلم و مسلمة.»
و هنوز با گذشت چهارده قرن، درباره اهمیت علم، شعارى رساتر از این شعار نیامده است.
در زمانى که به خاطر کشته شدن یک نفر از یک قبیله، تمام افراد آن قبیله به خونخواهى قیام مىکردند و چندین نفر از قبیله قاتل را بىگناه مىکشتند و بى رحمى در حدّ اعلاى خود بود در چنین شرایطى پیامبر دستور مىدهد که اگر کسى حیوان خود را - گرچه در سفر مکه - آزار دهد گواهى آن شخص از اعتبار مىافتد زیرا کسى که حیوان را خسته کرده قساوت قلب دارد و قبول شهادت از چنین کسى نارواست. آرى، این دستورات و لطفى که در آنها موج مىزند رمز حیات آن ملت مرده شد:
«دعاکم لمایحییکم»؛ او شما را دعوت کرد به چیزهایى که شما را زنده مىکند.
بىجهت نیست که خدا مىفرماید:
«من یطع الرسول فقد اطاع الله». هر که از پیامبرصلى الله علیه و آله اطاعت کند در حقیقت از من اطاعت کرده است.
«و ما ینطق عن الهوى»؛ او از روى هوا و هوس، هرگز چیزى نمىگوید.
«انک على صراط مستقیم»؛ پیامبر دائماً در خط مستقیم است.
چگونه مىتوان سیره کسى را نوشت که مورد تأیید ویژه خداست:
«و ینصرک الله نصراً عزیزاً.»
چگونه با نوشتن چند سطر مىتوان پیامبرى را معرفى کرد که خدا نام و مکتبش را بلند و عزیز داشته است: «و رفعنا لک ذکرک.»
مگر مىتوان در جزوهاى کوچک اخلاق کسى را منعکس کرد که خدا دربارهاش فرموده است:
«انّک لعلى خلق عظیم»؛ تو بر خلق بزرگى هستى.
همین قرآنى که از دنیا با کلمه «متاع قلیل» یاد مىکند، خلق پیامبر را با کلمه «عظیم» توصیف مىنماید.
چگونه مىتوان از پیامبرى مدح کرد که خدا به او در دنیا کوثر و خیر زیاد عطا کرده: «انّا اعطیناک الکوثر» و در آخرت هم به او مقام شامخ شفاعت مرحمت نموده است.
چه بگویم درباره کسى که تولدش شعلههاى آتشکده فارس را خاموش کرد و بعثتش شعلههاى فساد را. تولّدش پایههاى کاخ کسرى را تکان داد و بعثتش قلب و مغز افراد آماده را.
چه بنویسم درباره کسى که قرآن او را براى تمام جهانیان رحمت دانسته است: «رحمة للعالمین»
چه بگویم درباره کسى که در عظمت به جایى رسید که به معراج رفت و مهمان خدا شد. کسى که مىفرماید: اگر بردهاى مرا براى غذاى سادهاى در فاصله دورى دعوت کند مىپذیرم.
در عظمت او همین بس که براى سفر آسمانىاش بُراق و مرکب آسمانى حاضر مىشود، امّا فروتنىاش تا آنجاست که بر الاغ بىجهاز سوار مىشود.
در عظمتش باید بگوییم: جبرئیل از طرف خدا به او سلام مىرساند و در تواضعش باید بگوییم: به کودکان مکه سلام مىکرد.
به هنگام سجده، پیشانى و قلب خود را تسلیم خدا مىکرد و در همان حال، کودکان خانه که پیامبر را در سجده مىدیدند بر پشت او سوار مىشدند و آن حضرت سجده را طولانى مىکرد تا بازى بچهها بر هم نخورد.
اللهاکبر! در یک لحظه، هم با خداى هستى به راز و نیاز مشغول مىشد و هم بازى کودکان را پاس مىداشت و مهر و عاطفه نسبت به آنان را از دست نمىداد ... .
همه ابعاد شخصیّت آن عزیز را نمىتوان نوشت، نمىتوان گفت و نمىتوان تصور کرد.
دنیا باید این احترام به کودک را مشاهده کند و از شعارهاى بى محتواى خود براى حقوق انسان و زن و کارگر و کودک شرمنده شود...
در معاشرتها مزاح مىکرد اما هرگز از مرز حق هرگز خارج نمىشد، در فوت کودکش ابراهیم اشک مىریخت ولى هرگز سخنى برخلاف حق نمىگفت.
سحرها با خدا مناجات مىکرد و روزها با اصحاب خود مسابقه مىگذارد. براى کودکان اصحاب مسابقه ترتیب مىداد و براى برنده مسابقه، جایزه تعیین مىکرد. اما چه مسابقهاى؟ مسابقهاى که اسب سوار و تیرانداز آن فردا براى دفاع از مکتب و مبارزه با ستمگر به درد بخورد، نه مسابقهاى که دردى از جامعه دوا نکند و گرهى را نگشاید. امّا چه جایزهاى مىداد؟ درخت خرما چیزى که چوب و برگ و میوهاش هیزم و سایه و غذاست، جایزهاى تولیدى نه مصرفى.
طبقه بندی موضوعی
- بانک احادیث موضوعی (۲۷۰)
- حکایات و داستانهای جالب (۴۱۰)
- نگاهی به زندگینامه ائمه اطهار (۲۲)
- آموزه های دینی و مذهبی (۱۲۴۲)
- معرفی و زندگی نامه بزرگان (۱۴۵)
- موضوعات اجتماعی (۷۷)
- اعمال ماهها و روزهای قمری (۱۸)
- سیره و اشعار (۹۴)
- نصایح و معجزات (۱۰۶)
- مناظرات (۵۱)
- مناسبتهای اسلامی (۳۲)
- اجتماعات دینی و مذهبی (۱۹۱)
- اطلاعیه ها (۷۷)
- بانک پیامک ها (۱۵۰)
- گوناگون (۹۴)
- شهدا و دفاع مقدس (۹۵)
- تصاویر و مراسم محله صادقیون (۸۹)
- شعر و دلنوشته های مذهبی (۱۱۹)
- امامزاده سیدجلال الدین اشرف (۱۴۵)
- امامزاده سید کافی علیه السلام (۱۸)
آخرين مطالب
-
اطلاعیه
شنبه ۴ آبان ۱۳۹۸ -
خدمت رسانی موکب امام علی علیه السلام منطقه نوق رفسنجان
جمعه ۳ آبان ۱۳۹۸ -
گزارش تصویری از تجمع عزاداران اربعین حسینی درامامزاده سیدجلال الدین
دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸ -
راهپیمایی جاماندگان اربعین از روستاهای مجاور به سمت امامزاده سیدجلال الدین اشرف
پنجشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۸ -
مراسم زیارت عاشورا دردهه اول محرم منزل جانبازحاج علی طاهری
دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۸ -
همایش شیرخوارگان حسینی در امامزاده سیدجلال الدین اشرف برگزارشد
شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۸ -
سومین یادواره شهیدان اکبری برنا و رنجبرمحمدی برگزارشد
دوشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۸ -
عیوب ساختاری
جمعه ۱ شهریور ۱۳۹۸ -
مراسم جشن عیدسعید غدیر در امامزاده سید جلال الدین اشرف برگرارشد
چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸ -
یادواره شهدای غواص وگرامیداشت شهیدان بهامین علیرضایی جعفرآبادنوق برگزارشد
يكشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۸
پربازديدها
-
۱۸۵۷۷ -
۱۲۷۱۷۶ -
۶۵۳۷ -
۵۵۹۲ -
۴۳۷۷ -
۴۳۵۱ -
۴۷۳۱ -
۳۴۷۷ -
۳۶۵۱ -
۳۳۷۷
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است