درباره سايت
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خازِنِ العِلْمِ الدَّاعی إِلَیْکَ بِالحَقِّ النُّورِ المُبِینِ،. اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَوَحْیِکَ وَخازِنَ عِلْمِکَ .
هدف از خلقت عالم معرفت و عبادت خداوند متعال است, و غرض از بعثت انبیاء از آدم تا خاتم تحقق آن است, رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تعلیم و تربیت بشریّت به معرفت و عبادت ,قرآن و کسی که نزد او علم تمام قرآن است به یادگار گذاشت.
هرچند حوادث روزگار نگذاشت مفسّر معصومِ قرآن, پرده از حقایق کتاب خدا بردارد ولی در فرصت کوتاهی که برای ششمین اختر فرزوان آسمان هدایت پیش آمد,شاهراه مذهب حق را برای رهروانِ از خلقت باز کرد , و فطرت تشنه انسانیت را به آب حیات عبادت و معرفت سیرآب کرد.
امید است پیروان مذهب حق روز عزای آن حضرت, آنچه در توان دارند در مراسم سوگواری انجام دهند تا مشمول دعای مستجاب او شوند که فرمود((رحم الله من احیی امرنا)) رحمتی که سرمایه ی سعادت و وسیله ی نجات از شدائد برزخ و قیامت است.
در راستای جنگ نرم و عمل به فرمایشات رهبر معظم انقلاب و مقابله با تهاجمات فرهنگی که ایمان مسلمین را نشانه رفته است و سعی در تخریب عقاید و افکارمان دارد در فضای مجازی پایگاه مذهبی دارالصادقیون را در سرزمین تکریم مقام عالی امام صادق علیهالسلام شهرستان رفسنجان (دارالصادقیون) ،راه اندازی نموده ایم.که وظیفه خود را در قبال احیای اندیشه های والای اهل بیت(علیهم السلام) و حفظ ارزش ها و دفاع از مبانی فکری انقلاب واسلام انجام داده و مطالبی سودمند برای کسانی که جویای حقیقت هستند ارائه نماییم.امیدواریم که شما خوانندگان عزیز با نظرات سازنده خود محبین صادق الائمه علیه السلام را ، در راستای عمل به وظیفه یاری نمایید. این پایگاه در راستای جنگ نرم و تبلیغات حرکت کاروان صادقیه در رفسنجان راه اندازی شده است وبیشتر مطالب آن در خصوص توسل وعشق به اهل بیت و احیای اندیشه های والای اسلام ناب محمدی و تکریم مقام عالی ارباب امام جعفر صادق (علیه السلام) می باشد.
آدرس:استان کرمان ، شهرستان رفسنجان
حسن آباد صادق الائمه علیه السلام نوق
احمدتقی نژاد
بایگانی
- آبان ۱۳۹۸ (۲)
- مهر ۱۳۹۸ (۲)
- شهریور ۱۳۹۸ (۴)
- مرداد ۱۳۹۸ (۵)
- تیر ۱۳۹۸ (۹)
- خرداد ۱۳۹۸ (۱۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۵)
- فروردين ۱۳۹۸ (۳)
- اسفند ۱۳۹۷ (۷)
- بهمن ۱۳۹۷ (۱۳)
- دی ۱۳۹۷ (۳)
- آذر ۱۳۹۷ (۹)
- آبان ۱۳۹۷ (۱۰)
- مهر ۱۳۹۷ (۸)
- شهریور ۱۳۹۷ (۲۴)
- مرداد ۱۳۹۷ (۸)
- تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
- خرداد ۱۳۹۷ (۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱۹)
- فروردين ۱۳۹۷ (۲۰)
- اسفند ۱۳۹۶ (۲۲)
- بهمن ۱۳۹۶ (۳۹)
- دی ۱۳۹۶ (۴۲)
- آذر ۱۳۹۶ (۳۱)
- آبان ۱۳۹۶ (۳۴)
- مهر ۱۳۹۶ (۲۱)
- شهریور ۱۳۹۶ (۴۲)
- مرداد ۱۳۹۶ (۵۰)
- تیر ۱۳۹۶ (۶۳)
- خرداد ۱۳۹۶ (۷۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۹۲)
- فروردين ۱۳۹۶ (۶۷)
- اسفند ۱۳۹۵ (۶۷)
- بهمن ۱۳۹۵ (۵۶)
- دی ۱۳۹۵ (۷۴)
- آذر ۱۳۹۵ (۹۵)
- آبان ۱۳۹۵ (۱۰۷)
- مهر ۱۳۹۵ (۸۱)
- شهریور ۱۳۹۵ (۱۵۷)
- مرداد ۱۳۹۵ (۲۲۱)
- تیر ۱۳۹۵ (۲۹۲)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱۷۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱۰۴)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱۰۷)
- اسفند ۱۳۹۴ (۶۹)
- بهمن ۱۳۹۴ (۶۸)
- دی ۱۳۹۴ (۶۶)
- آذر ۱۳۹۴ (۱۷۳)
- آبان ۱۳۹۴ (۲۷۶)
- مهر ۱۳۹۴ (۲۸۵)
- شهریور ۱۳۹۴ (۲۷۶)
- خرداد ۱۳۹۴ (۱)
خلاصه آمار
پربحث ترين ها
-
اللهم صل علی جعفربن محمد الصادق
نظرات: ۱۳ -
متن زیارت مخصوص امام صادق علیه السلام
نظرات: ۱۱ -
-
-
-
-
-
معرفی امامزاده سید کافی علیه السلام
نظرات: ۶ -
-
محبوب ترين ها
-
۸۵۹ -
۱۴۶۰ -
۲۵۸۶ -
۱۱۶۷ -
۷۸۲ -
۲۸۹۴ -
۵۸۴ -
۲۱۲۴ -
۱۹۲۶ -
۴۷۳۱
پيوندها
عملیات کربلای چهار

نگاهی گذرا و آماری به عملیات :
نام عملیات: کربلای ۴ (آبی – خاکی)
زمان اجرا: ۳/۱۰/۱۳۶۵
مدت اجرا: ۲ روز
تلفات دشمن: ۷۰۶۰ کشته، زخمی و اسیر
رمز عملیات: محمد رسول الله
مکان اجرا: جزایر دهانه شمال غربی خلیج فارس – جنوبیترین محور جنگ
ارگانهای عملکننده: رزمندگانسپاه پاسداران انقلاب اسلامی
اهداف عملیات: تهدید شهر بصره از سمت جنوب و تصرف جزیره ام الرصاص و
ابوالخطیب عراق و محاصره نیروهای دشمن در شبه جزیره
مقدمه
براساس راهبرد نظامی ارائه شده از سوی سپاه پاسداران به مسئولین کشور،
برای نیل به پیروزی در جنگ می بایست در جبهه جنوب، جاده های شمالی و جنوبی
بصره و نیز در جبهه شمالی، جاده های مواصلاتی کرکوک به بغداد قطع و یا
تهدید شوند و در نتیجه، صدور نفت عراق به خارج کاملا قطع گردد و سپس حرکت
اصلی به سمت بغداد آغاز شود.
بر همین اساس، محاصره و سپس تصرف شهر بصره به عنوان هدف عملیات اصلی سپاه
پاسداران در سال ۱۳۶۵ مورد توجه قرار گرفت که برای تحقق آن به کارگیری حدود
۵۰۰ گردان و آن هم از سه محور ضرورت یافت لیکن به دلیل مشکلاتی همچون ضعف
امکانات نظامی تنها یک محور – به عنوان تنها راه باقی مانده جنگ در جبهه
جنوب – انتخاب شد.
به عبارت دیگر، پس از حذف دو محور احاطه ای « هور و فاو» منطقه شلمچه و
ابوالخصیب به منظور انجام عملیاتی بزرگ و سرنوشت ساز برگزیده شد.
اهداف عملیات
تصرف شهر بصره و تهدید جاده صفران- بصره
منطقه عملیات
منطقه عملیاتی ابوالخصیب و شلمچه دارای ارزش ها و ویژگی های مهم سیاسی و
نظامی است و می توان آن را مهم ترین منطقه عملیاتی در جبهه جنوب دانست.
مرکز این منطقه، نخلستان های اطراف اروندرود – حد فاصل جزیره بلجانیه تا
بصره است – که عرض آن ۴ تا ۵ کیلومتر و طول آن حدود ۱۵ کیلومتر می باشد.
زمین منطقه عملیاتی از دو جهت دارای خصوصیات مهمی می باشد:
– وجود نهرها و کانال های کشاورزی که عمق مناسبی دارد و از آن ها می توان برای پدافند استفاده کرد.
۱-جناحین منطقه عملیاتی که از شمال به آب گرفتگی شلمچه و کانال ماهی گیری و از جنوب به خور زبیر و زمین های باتلاقی
۲-اطراف آن منتهی می شود و دشمن در آن قدرت پاتک ندارد.
استعداد دشمن
شمال منطقه عملیاتی در حوزه استحفاظی سپاه سوم و جنوب آن در حوزه
استحفاظی سپاه هفتم عراق قرار داشت. لشکر ۱۱ پیاده از سپاه سوم و لشکر ۱۵
پیاده از سپاه هفتم در منطقه حضور داشتند. در ذیل اسامی کلیه یگان هایی که
قبل و حین عملیات در منطقه حضور یافتند، آورده شده است:
الف – یگان های پیاده
تیپ های ۱۹، ۲۲، ۱۰۴، ۱۱۱، ۸۰۲ ، ۸۰۵، ۱۰۷، ۱۰۲، ۷۰۲، ۴۲۰، ۴۲۱، ۴۲۹، ۴۵، ۱۱۲، ۴۷، ۲۳، ۲۳۸، ۴۳۶، ۸۰۲، ۵۰۱، ۴۰۲، ۱۱۷ و ۲۸
ب– یگان های زرهی
تیپ های ۱۶، ۳۰ و یک گردان مستقل
ج – یگان های مکانیزه
تیپ های ۲۵ و ۸
د– گارد ریاست جمهوری
تیپ های ۲ و ۴ از لشکر۱ کماندویی و تیپ های ۷ و ۸ از لشکر ۲ پیاده
هـ – نیروی مخصوص
تیپ های ۶۶ و ۶۸
و – کماندو
تیپ۴ کماندویی ستاد کل و گردان کماندویی لشکر ۲۶
ز – جیش الشعبی
قاطع ۵۸ المثنی
قوای خودی
هدایت فرماندهی عملیات بر عهده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء
(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) سپاه پاسداران بود و چهار قرارگاه عملیاتی نیز
اجرای آن را بر عهده داشتند.
قرارگاه نجف هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
• لشکر ۱۹ فجر
• لشکر ۵ نصر
• لشکر ۱۷ علی ابن ابی طالب (علیه السّلام)
• لشکر ۱۵۵ ویژه شهدا
• تیپ ۲۱ امام رضا (علیه السّلام)
• تیپ ۵۷ حضرت اباالفضل (علیه السّلام)
• تیپ ۱۲ حضرت قائم (علیه السّلام)
+۴ گردان توپخانه
قرارگاه قدس هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
• لشکر ۴۱ ثارالله (علیه السّلام)
• لشکر ۱۰ سید الشهدا(علیه السّلام)
+ ۴ گردان توپخانه
لشکر ۲۵ کربلا هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
• قرارگاه کربلا
• لشکر ۲۷ محمد رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم
• لشکر ۱۴ امام حسین (علیه السّلام)
• لشکر ۸ نجف اشرف
• لشکر ۳۱ عاشورا
• تیپ ۴۴ قمربنی هاشم (علیه السّلام)
• لشکر ۳۲ انصار الحسین (علیه السّلام)
+ ۴ گردان توپخانه
قرارگاه نوح هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
• لشکر ۷ ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)
• تیپ ۳۳ المهدی (عجل الله تعالی فرجه)
• تیپ ۱۸ الغدیر
• ناو تیپ امیرالمومنین (علیه السّلام)
+ ۴ گردان و ۱ آتش بار توپخانه
هم چنین، دو تیپ توپخانه تحت امر قرارگاه مرکزی بودند:
• تیپ ۶۳ خاتم الانبیاء (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با ۴ گردان و ۲ آتش بار
تیپ ۱۵ خرداد با ۴ گردان و ۲ آتش بار
ضمناً از مجموع ۳۵۲ گردان مورد نیاز، حدود ۲۵۰ گردان آماده گردید که یگان
های عمل کننده هر یک بین ۷ تا ۲۴ گردان را سازماندهی کرده و در خود جای
دادند.
طرح عملیات
چهار منطقه شلمچه ، ابوالخصیب ، مقابل ام الرصاص و جزیره مینو – به این
دلیل که به لحاظ مانور، آتش، عقبه و پشتیبانی به هم وابسته اند – برای
انجام این عملیات بزرگ انتخاب گردید. بر همین اساس، هر یک از چهار منطقه
فوق به عنوان خط حد یک قرارگاه عملیاتی تعیین شد:
• قرارگاه نجف : از شمال پنج ضلعی شلمچه تا جزایر بوارین و ام الطویله پیشروی در محور شلمچه
• قرارگاه قدس : انجام حرکت اصلی عملیات با عبور از تنگه ام الرصاص – بوارین و پیشروی در محور پتروشیمی و ابوالخصیب.
• قرارگاه کربلا : مقابله با پاتک دشمن از مقابل جزیره ام الرصاص، تامین کل منطقه و پیشروی تا جاده دوم و سوم.
• قرارگاه نوح: تامین جناح چپ و پیشروی در مقابل جزیره مینو.
هم چنین، یگان های تحت امر این قرارگاه ها می بایست طی شش مرحله به اهداف
نهایی خود – از شمال به تنومه و از جنوب به پشت کانال بصره – برسند.
شرح عملیات
عملیات می بایست در ساعت ۲۲:۳۰ مورخ ۳/۱۰/۱۳۶۵ آغاز شود. به همین خاطر
غواص های خودی ساعاتی قبل به درون آب رفته و به سمت خط دشمن حرکت کردند. در
این میان، نیروهای دشمن که کاملا آماده و هوشیار بودند ضمن پرتاب منور، با
تیربار و خمپاره به طرف نیروهای خودی شلیک می کردند. در مجموع، عملیات
خارج از کنترل و هدایت فرماندهی قرار گرفته بود و قبل از هر دستوری یگان ها
با توجه به نوع وضعیت و هوشیاری و عکس العمل دشمن به محض رسیدن به ساحل،
درگیری را آغاز می کردند. در این حال، رمز عملیات (یا محمد) حدود ساعت
۲۲:۴۵ اعلام شد و نیروهای عمل کننده فقط توانستند در جزایر سهیل، قطعه، ام
الرصاص، ام البابی و بلجانیه نفوذ کنند و در بعضی مناطق نیز به صورت موضعی
رخنه نمایند.
در مقابل، نیروهای دشمن با پرتاب پی در پی منور و اجرای چند مورد بمباران
کنار نهر عرایض (عقبه برخی از یگان ها) و هم چنین اجرای آتش موثر روی
رودخانه اروند، عملا سازمان غواص ها و نیز نیروهای موج دوم و سوم را به هم
زد. به طوری که نیروهای یگان های مجاور بعضا پراکنده شده و اغلب نمی
توانستند روی هدف عمل نمایند.
یکی از مناطق حساس عملیات، جزیره ام الرصاص و نوک بوارین بود که به رغم
تلاش بسیاری که برای تصرف آن انجام شد، به خاطر هوشیاری دشمن امکان ادامه
درگیری از میان رفت. دشمن با شلیک پرحجم تیربار روی آب، از عبور نیروها از
تنگه ام الرصاص – بوارین جلوگیری کرد. مضافا به این که به خاطر حساسیتی که
دشمن نسبت به ام الرصاص داشت، در پدافند آن از ۹ رده مانع طبیعی و مصنوعی
بهره می برد، به طوری که هرگاه از هر خط عقب رانده می شد، در خط بعدی که
نسبت به خط قبلی اشراف و تسلط داشت، مقاومت می کرد.
در این حال، با توجه به هوشیاری دشمن، امکان ادامه عملیات میسر نبود، لذا
به منظور حفظ قوا و طراحی مجدد عملیات آتی، از ادامه نبرد اجتناب شد.
نتایج عملیات
میزان تلفات و ضایعات وارده بر دشمن به شرح ذیل می باشد:
• حدود ۸۰۰۰ کشته و زخمی
• حدود ۶۰ اسیر
• انهدام حدود ۷۰ دستگاه زرهی، مکانیزه و خودرو
• انهدام تعداد زیادی سلاح سبک و نیمه سنگی
برخی از شهدای این عملیات :
شهید غلام علی رحیمی
نام پدر :قربان
تاریخ تولد :۷/۷/۱۳۴۱
محل تولد : بوشهر / فرید
تاریخ شهادت : ۴/۱۰/۱۳۶۵
طول مدت حیات :۲۴ سال
مزار شهید : گلزارشهدای روستای فاریاب
شبی ازشبهای پاییز هفتم مهرماه سال ۱۳۴۱ در ماه مبارک رمضان کودکی پا به
عرصه حیات گذاشت که موجب شادی و خرسندی والدینش گردید. آنها که نیازمند
فرزندی بودند تا گرمی بخش خانواده مهربانشان باشد. پدر و مادرش به علت عشق و
علاقهای که به مولا علی (علیه السلام ) داشتند فرزند خود را غلامعلی
نامیدند. دوره ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت. به علت
گرفتاری و مشکلات خانوادگی و عشایر بودند و نبود دبیرستان در روستا مزید بر
علت شد تا نتواند به تحصیل ادامه دهد. ایشان تا قبل از اینکه به خدمت
اعزام شود تمام سعی و تلاش خود را در کمک به خانواده نمود، تا باری از روی
دوش والدین خود بردارد. از تاریخ ۱۸/۱۲/۱۳۶۴ به خدمت سربازی اعزام شد و به
بهترین وجه در خدمت اسلام و ایران بود بعد از پایان خدمت ازدواج نمود. در
تاریخ ۱۴/۸/۱۳۶۴ به جبهه اعزام گردید و در جبهه جنوب به آموزش غواصی که در
نوع خود یکی از رشتههای مشکل به شمار میرود پرداخت و تا قبل از این تاریخ
نیز به مدت یک سال و نیم در جبهههای مختلف مشغول خدمت بودند تا اینکه در
تاریخ ۴/۱۰/۱۳۶۵ در کربلای ۴ در سن ۲۴ سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به
لقاالله پیوست. مزار پاکش در گلزار شهدای روستای فاریاب قرار دارد.
منبع:مجله عرشیان شماره ۲۱
شهید محمد اسلامی نسب
نام پدر :نجات
تاریخ تولد :۲۸/۱۱/۱۳۳۳
محل تولد :فارس /داراب /لایزنگان
تاریخ شهادت : ۱۰/۱۳۶۵
محل شهادت :شلمچه
طول مدت حیات :۳۲ سال
مزار شهید :دارالرحمه شیراز
در اواخر زمستان سال ۱۳۳۳ و در روستای لایزنگان از توابع شهرستان داراب
خانواده اسلامینسب آغوش خود را برای ورود «محمد» باز کرد. سومین بهار
زندگی این نو قدم با مرگ جانسوز پدر همراه شد. او قرآن را در طفولیت فرا
گرفت و به یمن مؤانست با کلام الهی، شکوفههای عشق و ایمان در دل نورانیاش
شکفت. دوران دبستان را در روستا و مقاطع بعد را در شیراز گذراند و در کنار
درس مدتی نیز به کار مشغول شد.
وی همزمان با بحبوحه انقلاب، در تظاهرات و راهپیماییها حضور فعال داشت. در
سال ۱۳۵۳ ازدواج نمود و پس از پیروزی قیام مردمی همزمان با شروع غائله
کردستان به این منطقه عزیمت کرد و پس از سه ماه نبرد علیه منافقین به شیراز
بازگشت و با آغاز جنگ تحمیلی وارد عرصه جهاد در سرزمین خوزستان گردید و تا
لحظه شهادت به مبارزه با دشمنان حق پرداخت. در طول این مدت در عملیاتهای
مختلفی شرکت کرد و از ناحیه چشم مجروح شد. در عملیات والفجر ۸ با سمت
فرماندهی گردان امام رضا (علیه السلام ) به خط رفت، و در اثر پخش مواد
شیمیایی دچار مصدومیت شد.
محمد علاقه قابل ستایشی به حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام الله علیها )
داشت و بدین جهت او را «سردار زهرایی (سلام الله علیها )» میخواندند و
سرانجام در عملیات کربلای ۴ با رمز یا زهرا (سلام الله علیها) درحالیکه
فرماندهی گردان امام رضا (علیه السلام ) از لشکر ۱۹ فجر را بر عهده داشت.
در سن ۳۲ سالگی در سال ۱۳۶۵ شهد شیرین شهادت را نوشید. از او ۵ فرزند به
یادگار ماند. پیکر پاکش را ۲۵ روز بعد به دنبال عملیات کربلای ۵ به شیراز
انتقال دادند و در دارالرحمه شیراز به خاک سپردند.
منبع:کتاب خلاصه خوبیها جلد ۱
خاطراتی از شهید :
به تازگی گل
پس از عملیات کربلای ۴، اطلاع یافتیم که دشمن تعدادی از شهدا را در
شلمچه دفن کرده است. جمعی از اسرای عراقی را برای تفحص پیکرهای این عزیران
به منطقه فرستادیم. پس از مدتی جستجو یکی از آنها (اسراء) مزار شهدا را به
خاطر آورد.
زمین را حفر کرده، پیکرها را بیرون آوردند. هنگامیکه برای زیارت شهید
اسلامینسب به معراج رفتم، حیرت و شگفتی وصف ناپذیری مرا فرا گرفت. پیکر
مجروح محمد آنقدر شاداب و معطر بود که گویی همین چند لحظه قبل به شهادت
رسیده است در حالیکه پانزده روز از رحلت آن مهر بان میگذشت، بوسیدمش.
گونهاش به تازگی گل بود و جانی دوباره به من بخشید.
منبع:کتاب رواق خونی سنگر / راوی:غلامحسین غیب پرور
خانهای بر بال ملائک
محمد را آخرین بار در مسجد قبا دیدم. از چهرهاش پیدا بود که حرفهای
زیادی دارد. بعد از نماز در گوشهای نشستم و او شروع به صحبت کرد: «حاج
حمید! به زودی عملیاتی در پیش داریم. میدانم که دیگر بر نمیگردم. گفتم:
«محمد جان! خاک خونین جبهه و بچههای بسیج به تو عادت کردهاند. انشاء الله
به سلامت بر میگردی.» این جمله را در حالی گفتم که خود نیز میدانستم این
کبوتر هم پریدنی است. ادامه داد: «حاج آقا من هیچ وقت دلم نمیخواست
خانهای داشته باشم، اما به خاطر خانواده، مجبور شدم ساختمانی بسازم. حال
شما دعا کن تا من وارد این خانه نشوم.» از این حر ف دلم گرفت اما هیچ نگفتم
چند روز بعد استاد کار منزل «محمد» نزد من آمد و گفت: « به آقای اسلامی
نسب بگوئید ساختمانشان آماده است. هنوز بنا، پیچ کوچه را طی نکرده بود که
زنگ منزل دوباره به صدا در آمد و پیکی سفر جاودانه محمد را خبر داد. آن روز
دعایی را که درخواست نکرده بودم، مستجاب میدیدم و محمد را بر بال ملائک …
منبع:کتاب رواق خونی سنگر / راوی:حاج حمید کشاورز
رمز یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
در یکی از عملیات ها، چشمان محمد به شدت آسیب دید و او به بیمارستان
انتقال یافت. پس از معاینات دقیق و معالجات متعدد، پزشکان اظهار کردند که
چشمان او بیناییاش را از دست داده و کاری از کسی ساخته نیست. این سخن غمی
سنگین بر دل محمد نشاند. نه از آن جهت که دیگر چیزی نمیبیند بلکه دوری از
جبهه و بسیجیان غصه دارش کرده بود. چند روز بعد از تشخیص پزشکان دوباره به
بیمارستان بازگشت و با اصرار آنان را راضی نمود تا چشمانش را عمل کنند.
میگفت: «شما با رمز یا فاطمه الزهرا «سلام الله علیها » جراحی را شروع
کنید. بقیهاش با …»
پس از عمل هنگامیکه پانسمان چشمانش را باز میکردند او در میان بسیجیها (دوستان) از مهربانی کسی سخن میگفت که….
منبع:کتاب رواق خونی سنگر / راوی:صادق دهقان
آمدهام تا تو را ببینم!
کار بسیار مهمی برایش پیش آمده بود، شتابزده اتومبیلش را از پارکینگ
خارج کرد، ناگهان ماشین لرزید و صدای گوشخراشی بلند شد. سرش را از پنجره
بیرون آورد. با پیکان پارک شدهای برخورد کرده است. سریع پیاده شد و به
دنبال راننده آن گشت، اما کسی را نیافت. یادداشت عذرخواهی همراه نشانی،
مشخصات خود را زیر برف پاکن قرار داد و رفت… فردای آن روز صاحب پیکان به
منزل محمد مراجعه کرد. با استقبال گرم او مواجه شد. آن مرد محمد را در آغوش
گرفت و همچنانکه میبوسیدش گفت: «من برای گرفتن خسارت نیامدهام، آمدهام
تو را ببینم. دیدار چون تویی در این روزگار غنیمت است.»
منبع:کتاب رواق خونی سنگر / راوی:مسعود طارمی
سردار زهرایی (سلام الله علیها )
دفتر لشگر آب و جارو شده و دوستان با فالوده زعفرانی آماده پذیرایی از
مهمانی عزیز بودند تا بر رواق چشمانمان پای گذارد. سال ۱۳۶۷ بود و آن
مهربان برای بازدید از مناطق جنگی راهی جبههها شده بود. هنگامیکه به محفل
بسیجیان آمدند، با مشاهده فالوده زعفرانی فرمودند: «چه فالوده خوبی و چه
شیرازیهای خوش سلیقهای!» پس از آن طبق برنامه فیلم مصاحبه شهید
«اسلامینسب» را که چند روز قبل از شهادت ایشان ضبط شده بود، پخش کردیم،
شهید در صحبتهایش از عملیاتهای مختلف یاد کرده، گفت : «پاره تن رسول الله
(صلّی الله علیه و آله و سلّم ) همیشه ما را در مصائب یاری کرده است و پس
از مکثی کوتاه با شور و جذبهای خاص ادامه داد: «من هر گاه نام بیبی فاطمه
زهرا (سلام الله علیها ) را بر زبان میآورم، ناخودآگاه از خود بیخود
میشوم.» و عینک از چشمانش برداشت و اشکهایش را از صورت زدود. در همین زمان
من متوجه عزیز مهمان بودم که سخت متأثر شدند و ایشان نیز عینک از چشمان
خیس خود برگرفته خطاب به شهید مکرر میفرمودند: «بگو! چرا سکوت کردی؟ بگو
که ایشان را ملاقات کردهای …» زمانیکه ایشان مقر «لشگر فجر» را ترک
میکردند، خواستار نوار مصاحبه «سردار زهرایی» شدند و ما با افتخار آن را
به رهبر عزیز و بزرگوارمان «حضرت آیت الله العظمی خامنهای» تقدیم کردیم.
منبع:کتاب رواق خونی سنگر / راوی:حاج نبی رودکی
وصیتنامه
…شهادت آن چنان شیرین و لذتبخش است که با هیچکدام از وعدههای دنیوی
او را مقایسه ای نیست، شهادت که دشمن با هیچ سلاحی علیه او نمیتواند به
مبارزه آید، و همه تیغهای دشمن در مقابلش کند و بیاثر است.
…چه بگویم از این جوانان بسیجی و سپاهی و ارتشی و جهادگرانی که حجله دامادی
را رها کرده و جهاد فی سبیلالله را بر آن ترجیح داده و راه عشقبازی را
برگزیدهاند، راهی که برای رسیدن به وصال معشوق، خون جگر و سختیها و
زحمتها را در بر خواهد داشت. البته این خون جگرها در گرفتن حکم از یار،
شیرینتر از عسل خواهد بود و حکم یار، هر مردهای را زندهتر از گلهای
بهاری خواهد کرد. حلاوت و شیرینی عشق بازی با یار آنچنان به انسان صفا
میبخشد که انسان از خود بیخود شده و همه چیز را فراموش میکند.
منبع:کتاب سهمی از آفتاب و خلاصه خوبیها جلد ۱
شهید موسی اسکندری
تاریخ تولد :۱۳۳۷
محل تولد :خوزستان /اهواز /شکاره
تاریخ شهادت : ۱۰/۱۳۶۵
محل شهادت :جزیره سهیل
طول مدت حیات :۲۸ سال
مزار شهید :گلزار شهدای اهواز
در سال ۱۳۳۷ که ایران در اوج خفقان و ظلمت به سر میبرد، روستای شکاره
شهرستان اهواز پذیرای کودکی شد که نامش را موسی نهادند. او در خانوادهای
مذهبی پرورش یافت. برگزاری جلسات قران، حضور در مسجد و گفتن تکبیر د رمسجد
به عنوان مکبر عشق به دین و ائمه را در وجود وی پررنگ تر کرد. فشارهای
سیاسی سالهای ۵۶-۵۲ او را به سمت فعالیتهای فرهنگی و تقویت نیروی ایمان و
عقیده سوق داد. موسی پس از اخذ مدرک دیپلم در اواخر سال ۱۳۵۵ به خدمت نظام
وظیفه وارد شد. د رپادگان نیز فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود را دامه داد،
تا اینکه عمال رژیم شاه وی را دستگیر کردند. او اما به دلیل نداشتن مدارک
کافی آزاد شد. فرمان امام مبنی بر ترک خدمت، جواز رهایی موسی را صادر کرد .
موسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مسیر فعالیتهای فرهنگی قرار گرفت.
اگر چه برای او حفظ سنگر علم و دانش تکلیف بود. اما دفاع از کشور و نوامیس
آن را وظیفهای والاتر میدانست. به همین منظور پس از شروع جنگ تحمیلی در
شهریور ماه سال ۱۳۵۹ در حالیکه دانشجوی سال اول رشته الهیات اهواز بود درس
را رها کرده و به فعالیتهای نظامی روی آورد. موسی ابتدا به خرمشهر رفت تا
در دفاع از آنجا سهیم باشد. قبل از سقوط خرمشهر از ناحیه پا و کمر مجروح
شد و پس از بهبودی راهی جبهه شد. تیر ماه سال ۱۳۶۰ او با خواهر یکی از
دوستان نزدیکش ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند به نامهای مهدی و
مهدیه میباشند. سردار شهید موسی اسکندری در مدت حضور در جبهه چندین بار
مجروح و شیمیایی شد.
تا اینکه سرانجام وعده دیدار با معشوق در دی ماه سال ۱۳۶۵ عملیات کربلای ۴
فرا رسید. سردار موسی اسکندری در «جزیره سهیل» ندای ارجعی الی ربک
پروردگار را پاسخ گفت و به لقاء معبود شتافت. پیکر پاکش ده سال بعد در
شانزده بهمن ۱۳۷۵ پیام عاشورایی او را به همگان اعلام کرد. قرآنی که پس از
سالها در جیب او سالم یافته شد تنها نشانه برای شناسایی پیکر مطهر او بود.
منبع:کتاب موسی در طور
خاطراتی از شهید :
پرستار پدر
سال پنجاه و سه بود که پرده چشم من پاره شد و برای عمل جراحی به تهران
رفتم و موسی که در آن زمان ۱۶ سال داشت همسفر من شد. وقتی که در بیمارستان
بستری شدم موسی حاضر نشد شبها در خانه یکی از دوستان تهرانی من بخوابد تمام
مدت حدود دو..سه هفتهای در بیمارستان بودم کنار من ماند. شبها دو تا
صندلی را کنار هم میگذاشت و میخوابید. میگفت: اگر کاری داشتی دستم را
بگیر تا من از خواب بیدار شوم و کارت را انجام بدهم روزها از تختم دور
نمیشد. با پنبه صورتم را تمیز میکرد و یا حوله زیر کمرم میگذاشت. آنقدر
در مراقبت از من اصرار داشت که پرستارها همه تعجب کرده بودند. آنها به من
میگفتند: «قدر پسرت را بدان.»
منبع:کتاب موسی در طور / راوی:پدر شهید
دعوت از شهدا
ماه رمضان ۱۳۶۰ بود که ازدواج کردیم. قبل از مراسم، موسی همه دیوارهای
حیاط را پر از عکس شهدا کرده بود. میگفت: « میخواهم شهدا هم در مراسم
عروسی من حاضر باشند» و دائما تاکید میکرد: « کسی نباید در مراسم بیش از
اندازه شادی کند، مردم شهید دادهاند.» او پس از اتمام مراسم تا نیمههای
شب در منزل یکی از دوستانش که تازه شهید شده بود دعای کمیل خواند و بعد به
تنهایی به شهید آباد رفته و در داخل یکی از گورهای خالی به گریه و ناله
پرداخته بود.
منبع:کتاب موسی در طور / راوی:همسر شهید
بیت المال
موسی در استفاده از بیت المال خیلی حساس بود. یکبار پسرم مهدی مریض شده
بود و به دلیل بمباران شهر وسیله ای نبود که او را به بیمارستان ببریم.
ماشینی که سپاه در اختیار موسی قرار داده بود بیرون خانه پارک شده بود اما
موسی اجازه نمیداد مهدی را با آن به بیمارستان ببریم. حال مهدی دائم بدتر
میشد، تا اینکه پدر موسی به او گفت: «معادل کرایه تاکسی برای بیت المال
کنار بگذار و مهدی را با ماشین سپاه به بیمارستان ببر.» موسی هم چون
چارهای نبود قبول کرده و ۸۰ تومان کنار گذاشت تا مهدی را به بیمارستان
ببریم.
منبع:کتاب موسی در طور / راوی:همسر شهید
حق الناس
بانک اعلام کرده بود که به قیمت دولتی سکه بهار آزادی تحویل میدهد. من
هم با اجازه موسی برای گرفتن سکه به بانک رفتم اما دیدم ازدحام مراجعه
کنندگان به حدی است که برای گرفتن سکه ساعتها باید توی صف بمانم. من چون در
بانک آشنا داشتم بدون صف سکه گرفتم و به خانه آمدم. موضوع را که به موسی
گفتم خیلی ناراحت شد و گفت چون حق دیگران را رعایت نکردهای سکه را پس بده.
من هم به اصرار او سکه را پس دادم.
منبع:کتاب موسی در طور / راوی:همسر شهید
انس با قرآن
با لندکروز از یکی از ماموریتها به شهر برمیگشتیم و من رانندگی
میکردم. موسی قرآنش را از جیب پیراهنش در آورد و شروع به خواندن قرآن کرد.
بین راه کسانی را که کنار جاده منتظر بودند سوارکردیم. یکی از رزمندگان
پس از اینکه وارد شد سلام کرد و کنار موسی نشست. موسی جواب سلامش را نداد.
من با شناختی که از موسی داشتم تعجب کردم که چرا موسی جواب سلام او را
نمیدهد وقتی مسافران را پیاده کردم و آن رزمنده خداحافظی کرد موسی آهسته
پاسخ او را داد و تعجب دوچندان شد پس از مدتی که دقت کردم دیدم چشمهای موسی
از اشک سرخ شده است او آنقدر غرق در قرائت قرآن بود که اصلا سوار شدن
مسافر را احساس نکرده تا جواب سلام او را بدهد. او روح و جانش را با قرآن
صیقل داده بود و شاید از جمله کسانی بود که قرآن را در وجودش احیا نمود.
این قرآن شاهد عاشقانه ترین نیایشهای وی حتی پس از شهادتش بود. چرا که پس
از ۱۰ سال تنها نشان شناسایی پیکر مطهر شهید شد.
منبع:کتاب موسی در طور / راوی:همرزم شهید
پتو
-موسی عاشق بسیجیها بود. در یکی از شبهای زمستان که به همراه بچههای
گردان در محوطهای خوابیده بودیم و هیچ کدام از ما روانداز نداشتیم
نیمههای شب احساس کردم که فردی در حال پتو انداختن روی بچهها است. نگاه
کردم و در تاریکی موسی را شناختم که روی بیش از صد نفر پتو میانداخت. حالا
خدا میداند که با چه مشقتی واز کجا این پتوها را برای بچهها پیدا کرده
بود. او خود را نسبت به وضعیت بچهها مسئول میدانست.
منبع:کتاب موسی در طور / راوی:همرزم شهید
عروج
عملیات کربلای ۴ به دلیل استراتژی خاص خود با عملیاتهای دیگر متفاوت
بود. قرار بود شبانه چندین قایق پارویی، غواصان را تا نزدیکی ساحل غربی
اروندرود ببرند و سپس طبق برنامه غواصان خود را در آنجا به آب بیاندازند و
به طرف سنگرهای عراقی شنا کنند. از سوی دیگر قایقهای موتوری که حامل
نیروهای عملیاتی بودند، آماده شدند تا به محض شروع درگیری خود را به آن سوی
اروندرود برسانند و نیروهای کمکی را در ساحل غربی پیاده کنند. درگیری آغاز
شده و عراقیها وحشتزده به شدت بر روی نیروهای ایرانی آتش گشودند. موسی
که مسئولیت عدهای از بچهها را بر عهده داشت، مجروح شد. یکی از رزمندگان
به یاری او شتافت و اصرار میکرد که موسی را به عقب برگرداند. موسی از او
میخواست که به یاری سایر مجروحین برود و سپس گفت: «من مسئول این بچهها
هستم و تا زمانی که این بچهها میجنگند در خط باقی خواهم ماند.» دیگر کسی
سردار شهید موسی اسکندری را ندید. او عاشقانه به لقاء الله پیوست و در
جبهههای نبرد حق علیه باطل جاودانه شد و پیکر مطهرش ده سال بعد به کاشانه
بازگشت.
منبع: کتاب موسی در طور / راوی:محمود حقی
ردپای نور ( عملیات هایی که شهید شرکت کرده اند: )
ثامن الائمه(علیه السلام ) – ۰۵/۰۷/۱۳۶۰
طریق القدس – ۰۸/۰۹/۱۳۶۰
فتح المبین – ۰۲/۰۱/۱۳۶۱
محرم – ۱۰/۰۸/۱۳۶۱
بدر – ۱۹/۱۲/۱۳۶۱
کربلای۴ – ۰۳/۱۰/۱۳۶۵
حجتالاسلام شهید مجتبی اکبرزاده
نام پدر :کاظم
تاریخ تولد :۱۳۴۰
تاریخ شهادت : ۴/۱۰/۱۳۶۵
محل شهادت : شلمچه
طول مدت حیات :۲۵ سال
مزار شهید : قم
در سال ۱۳۴۰ هـ.ش نوزادی پا به عرصه هستی نهاد و مجتبی نام گرفت. دستان
کوچکش در دستان نجیب پدر جای گرفت و زمزمه عشق جانش را صفا بخشید، از همان
ابتدا بسیار منضبط بود و با دیگران با دلسوزی و مهربانی بسیار رفتار
میکرد. مجتبی نوجوانی نرمخو، بردبار و با نشاط بود و نسبت به رعایت مسائل
اخلاقی بسیار حساس بود.
او علم و حلم را با هم آمیخته بود. با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب مبارزات
علیه رژیم طاغوت جدیتر شد و مجتبی نیز چون دیگر جوانان در راهپیماییها و
دیگر فعالیتها حضور داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به همراه بقیه
جوانان مسجد شبهنگام تا صبح به پاسداری از امنیت شهر میپرداخت. پس از
پایان تحصیلات دوره متوسطه مجتبی در سالهای ۱۳۶۰-۱۳۵۹ به ندای درونی خویش
پاسخ گفت و در جهت کسب معارف الهی در جرگه طالبان علوم دینی درآمد و مدتی
در اراک و سپس در قم به تحصیل علوم دینی و فقهی پرداخت.
عشق جهاد در راه خدا او را به جبهه کشاند تا در عملیاتهای والفجر۸،
کربلای۱ و کربلای۴ با خصم به مبارزه برخیزد. حجتالاسلام مجتبی اکبرزاده،
مسئول آموزش عقیدتی سیاسی لشکر ۱۷ علیبنابیطالب (علیه السلام) درعملیات
کربلای۴ در صف دلیرمردان اسلام قرار گرفت و در چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵ در سن
بیست و پنج سالگی پس از نبردی شجاعانه شهادت را در آغوش کشید و میهمان
ملائک گشت.
منبع:کتاب سرداران سپاه عشق صفحه ۳۲
خاطراتی از شهید :
حاجآقا صلواتی
-حجتالاسلام اکبرزاده دعا و نیایش را برای سنگر ایشان لازم دانسته و
غفلت از یاد خداوند را عامل گناه میدانست لذا به تمام مقرها در عقبه سفارش
میکرد که هر گردان حداقل یک صد هزار صلوات بفرستد تا لبهای مبارک
مجاهدان درراه خدا دائماً ذکربگویند، حاج آقا عطر، تسبیح، و جانماز را
صلواتی کرده بود، و همه بچهها اهل ذکر شده بودند. بچهها معتقد بودند که
اگر حاجی در محوطه لشگر رزمندهای را ببیند که تسبیح به دست دارد و ذکر
نمیگوید، تسبیح او را گرفته و به رزمنده دیگری که پایبند تذکر میداد تا
دین تسبیح ادا گردد، و بدین ترتیب به «حاج آقا صلواتی» معروف شده بود
اکبرزاده ارزشها را در دلها اقامت میداد تا عملها نور و … الهی بیابند.
منبع:کتاب سرداران سپاه عشق / راوی:همرزم شهید
لذت اجابت
با شروع عملیات والفجر۸ به اتفاق ایشان از اراک به وسیله قطار به سمت
منطقه حرکت کردیم ایشان به دعا بسیار اهمیت میدادند تا در راه ۴ بار دعای
توسل خواندند و از خدا خواستند که به عملیات برسند و الحمدلله هم که به
موقع برای حضور در عملیات به مقر شهید کاوه رسیدیم. در جریان همان عملیات
ایشان با لندرور تبلیغات به خط مقدم آمدند، پس از احوالپرسی رزمندگان، از
شدت بمبارانهای هوایی اعتراض کردند ایشان که همواره حالت معنوی خاصی داشت
گفت:«بچهها در اینجا خداوند دعای شما را مستجاب میکند». و دعا کرد، یکی
از دعاهای ایشان این بود که :«خداوندا این هواپیماها مخل آسایش این
رزمندگان شدهاند، با آتش قهر خودت سرنگونشان کن» چند لحظه بعد بعد از
اتمام دعا یکی از هواپیماها با آتش پدافند دشمن مورد هدف قرار گرفته و سقوط
کرد و خلبانش به اسارت نیروهای اسلام درآمد، بچهها خوشحال شدند و حاجآقا
را در آغوش کشیدند.
منبع:کتاب سرداران سپاه عشق / راوی: همرزم شهید
اخلاص
برای اولین بار بود که به جبهه اعزام شده بودم حاج آقا بعد از نماز
آمدند و صحبت کردند، اولین کلام ایشان این بود که :«برادران عزیز هرکس به
جبهه آمده که در فردا در محله و یا جای دیگر جبهه رفتنش را به رخ مردم
بکشد، و برای آنان مطرح کند از همینجا و همین الان برگردد چون ضرر
جبرانناپذیری میکند». این کلام چنان بر دل من شیرین آمد، که همواره بر
خود نهیب زدم و در اندیشه اخلاص بیشتر بودم.
منبع:کتاب سرداران سپاه عشق / راوی:ناصر ابراهیمی
پیشگام در سلام
-در اولین برخورد با شهید اکبرزاده خواستم در سلام کردن بر ایشان سبقت
بگیرم اما ایشان از فاصله دور به من سلام کردند و در این عمل مستحب بر من
سبقت گرفتند به یاد دارم که تا آخرین لحظات عمر ایشان کسی نتوانست در سلام
کردن بر ایشان پیشی بگیرد، او همیشه در ابتدای سخنرانی پس از ذکر نام الهی
به رسول خدا و ائمه اطهار سلام و درود میفرستاد، در هنگام بردن نام حضرت
رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) اشک در چشمانش حلقه میزد و با حالت
روحانی خاص به ایشان صلوات میفرستاد، همواره مردم را به پرهیز از لغو و
ذکر صلوات سفارش مینمود.
منبع:کتاب سرداران سپاه عشق / راوی:محمد علی ابراهیمی
شهادت
شب عملیات کربلای۴ به عنوان مسئول اطلاعات و عملیات محور در خدمت شهید
کاوه بودم، به همراه حاج آقا نیروهای عمل کننده را دنبال میکردیم ایشان
وقتی به شهدایی که بر روی زمین افتادهاند میرسیدند، به سر و صورت آنها
دست میکشیدند و خود را متبرک میکردند. و با حالتی خاص با آنان سخن
میگفتند، حال و هوای عجیبی داشت و همواره ما را به ذکر خدا سفارش میکرد
ساعتی پس از شروع عملیات کار با مشکل مواجه شد و علت آن هم وجود دژ دفاعی
دشمن بود. دشمن در این سنگرها استقامت میکرد، و آتش سنگینی را بر روی
نیروهای ما میریخت. جهت کسب اطلاع از وضعیت منطقه به نزدیکی آن سنگرها
رفتم اکبرزاده هم با اصرار با من آمد. پس از بازگشت، ایشان تصمیم گرفت که
سنگرها را منهدم نماید و پس از مدتی به جلو رفت. لحظهای بعد بازگشت و پس
از تهیه چند نارنجک مجدد به سمت تیربار حرکت کرد. حجهالاسلام اکبرزاده با
توکل بر خداوند سنگر تیربار دشمن را منهدم نمود اما خود جام شهادت نوشید و
میهمان ملائک گشت.
منبع:کتاب سرداران سپاه عشق / راوی:همرزم شهید
سخن شهید
بارالها، دستمان از همه چیز کوتاه است، و خود میدانیم که ناقص و
ناچیزیم و لایق درگاه تو نیستیم. سراپا عیب و نقص هستیم و ظاهر وباطن ما
آلوده به گناه است، ما هرچه هستیم اظهار ثنا نسبت به تو میکنیم و ضعف و
قصور خود را بیان میکنیم. ما اهل معصیت از ساحت کبریائی تو محجور هستیم
اما رجای ما به مراحم توست و امید ما به فضل، مغفرت و وجود کرامت است.
منبع:کتاب سرداران سپاه عشق
وصیتنامه
…مادرم اگر تکهای از بدنم را برای تشییع پیش تو آوردند، مبادا گریه کنی
فقط جلوه عشق خداوند را در آن نظاره کن، و خدا را شکر کن که توفیقی
اینچنین به فرزندت داده است. فراموش نکن که این رفتن رفتنی در راه خداست و
با رفتنهای دیگر فرق دارد و همه ما از رفتن ناچاریم اما اگر خداوند میلش
به بندهای باشد و توفیقی به وی عطا کند حتماً او را از بهترین راه یعنی
شهادت پیش خود میبرد. ما هم چون امانتی نزد تو از جانب خدا هستیم پس تو
امانت خود را به خداوند بازگرداندی پس در اینجا گریه معنی ندارد.
پدرم بیشتر تأکیدم این است که باید سعی کنی در دنیا دلت را به چیزی ببندی
که فانی نباشد و همه چیز در دنیا فانی است لذا با تمام وجود از تو خواهش
میکنم که دلت را به خدا متوجه سازی و چه خوب است که انسان بیشتر از اینکه
در دنیا مشغول باشد به خدا مشغول باشد که خداوند پایدار است و علمی هم که
برای او باشد پایدار است… باید از دنیا دل کند و دل به خدا بست آن زمان
زندگی لذتبار است، اگر کسی خدا را فراموش کرد زندگی بر او تنگ میشود.
منبع:کتاب سرداران سپاه عشق
شهید حسین محزونیه
تاریخ تولد :۱۳۴۳
محل تولد :اصفهان
تاریخ شهادت : ۴/دی/۱۳۶۵
محل شهادت :جزیره امالرصاص
طول حیات : ۲۲ سال
حسین محزونیه در سال ۱۳۴۳ در خانوادهای متدین و مذهبی در شهر اصفهان پای
به عرصه گیتی نهاد و با تولدش شادی و سرور را به ارمغان آورد. او در سایه
محبت و مهربانی والدین دوران کودکی را سپری کرد، مثل بچههای دیگر با
نواخته شدن زنگ مدرسه در پائیزی به یاد ماندنی، شکوفههای دانش را بهاری
دید. او پس از طی دوران دبستان برای امرار معاش، روزها کار میکرد و شبها
درس میخواند. حسین در سن ۱۴ سالگی همزمان با اوج مبارزات مردمی هنگامی که
به ثمر نشستن نهال انقلاب در تاریخ ایران رقم میخورد امام خمینی، نهضت و
قیام او را به خوبی شناخته تا بالاخره شاهد انفجار نور و فجر انقلاب گشت.
با صدور فرمان تشکیل بسیج مستضعفین و ارتش بیست میلیونی او نیز مصمم در
عضویت این نهاد مقدس، برای ثبت نام مراجعه کرد اما به لحاظ سن کمش این امر
مقدور نشد اگر چه پس از مدتی با اصرار پدرش او نیز یک بسیجی نام گرفت. حسین
با فراگیری فنون دفاع شخصی و رزمی و با شرکت در کلاسهای ایدئولوژی و
عقیدتی به سرعت پیشرفت چشمگیری نموده و با توجه به استعداد و علاقه
فراوانش، یک مربی مجرب شد و اداره کلاسهای بسیج را بر عهده گرفت. سپس راهی
دیار نور شد. او فقط هنگامی که مجروح میشد، برای طی دوران معالجه و بهبودی
به اصفهان میآمد و دوباره کولهبار عشق به شهادت را در هر عملیات با
مسئولیت فرماندهی یگان دریایی لشگر رزمی ۸ نجف اشرف بر دوش میگرفت و هر
بار در آرزوی شهادت به انتظار می نشست تا سرانجام در چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵
در شب جمعه هنگامی که آفتاب پشت کوههای مغرب غروب می کرد، حسین محزونیه
فرمانده یکی از تیپهای لشگر ۸ نجف اشرف با تولد دوبارهاش در جزیره
امالرصاص طلوع کرد و همراه با خیل شهدای عملیات کربلای ۴ زائر کوی دوست
شد.
منبع:کتاب سرداران سپاه توحید
خاطراتی از شهید :
اجر صبر
حسین در یکی از عملیاتها براثر اصابت ترکش به سمت راست سرش مجروح شد.
پزشکان پس از معاینه و بررسیهای مکرر، از خارج کردن ترکش ناامید شده،
گفتند: در صورتی که مورد عمل جراحی قرار گیرد بینایی چشمش را از دست خواهد
داد. حسین درد زیادی را تحمل میکرد حتی شب ها از شدت درد نمیتوانست
بخوابد ولی با این حال، ناراحتی خودش را پنهان کرده، نمیگذاشت کسی متوجه
شود. او تا پایان بیست و دومین بهار زندگی (۱) این ترکش را به همراه داشت و
درد آن را تحمل کرد تا اینکه بالاخره در کسب اجرش در زمره هم الفائزون
قرار گرفت.
۱- که شاهد آسمانی شد.
منبع:کتاب سرداراران سپاه توحید / راوی: مادر شهید
روز عاشورایی جزیره
… بعداز ظهر که شد دو باره دیدم تانک های عراقی که تعداد آنها زیادتر از
صبح بود به طرف ما حرکت کردند، مهمات زیادی نداشتیم و آب [ذخیره مان] هم
تمام شده بود. تانکها نزدیک [شده] و در فاصله ۱۰۰ متری خط، توقف کردند.
درگیری سختی شروع شد از طرف دیگر توپخانههای عراقی هم بر سر ما گلوله
میریختند، تنها امید بچهها به خدا بود. آنجا دیگر جزیره یا مرز ایران و
عراق نبود، آنجا صحنه کربلا و روز عاشورا بود. بچهها همه تشنه بودند. به
همدیگر می گفتند: «آب داری» و طرف مقابل از خجالت سر به زیر می افکند.
بعضیها با لب تشنه مظلومانه شهید شدند. بعضی برای رفع تشنگی پیراهنهای
خود را بالازده بودند و شکمهایشان را روی خاک نمناک گذاشته بودند…
منبع:کتاب سرداراران سپاه توحید / راوی:خود شهید
وصیتنامه
… خدایا به محمد بگو که پیروانش حماسه آفریدند. به علی بگو که شیعیانش
قیامت برپا کردند و به حسین بگو خونش در رگها همچنان میجوشد. بگو از آن
خونها سروها روئید، ظالمان سروها را بریدند باز هم سروها روئیدند…
منبع:کتاب سرداراران سپاه توحید
شهید علی عیدی شرف آبادی
نام پدر :چراغ
تاریخ تولد :۱۳۴۳
محل تولد :خوزستان /دزفول /بالنجان
تاریخ شهادت : ۴/۱۰/۱۳۶۵
محل شهادت :جزیره سهیل
طول مدت حیات :۲۲
مزار شهید :گلزارشهدای صفی آباد
«گلزار شهدای صفیآباد شلوغ است. همه هیجان دارند و مضطرباند. شهیدی روی
دستهای مردم در حال تشییع است و شعار «این گل پرپر از کجا آمده، از سفر
کرببلا آمده» به گوش میرسد. میگویند نامش علیست. حسرت را میشود در
چشمهای دوستانش دید. سال ۱۳۴۳ در بالنجان (از توابع دزفول) متولد شده است.
روحانی بوده و ۲۲ ساله. عملیات کربلای ۴ رشادتهایش را به خوبی به یاد
میآورد. چهارمین روز از دیماه سال ۱۳۶۵ بود که در جزیرهی سهیل در عملیات
کربلای ۴ به بزرگترین آرزویش رسید و به لقای خدا نایل شد. مردم حال و
هوای خاصی دارند، انگار میتوانند بوی بهشت را حس کنند؛ همه جا را بوی عطر و
اسفند فرا گرفته.»
همهی جزییات آن روز را خوب به خاطر دارم. حتی چهرهی آن شهید بزرگوار را
که با عکسی نشان داده شده بود. آه میکشم و در حالیکه بر سر مزارش
نشستهام، از خودش و خدا میخواهم که کمکم کند تا وفادار باقی بمانم و
لیاقت این را داشته باشم که از ادامهدهندگان راهش باشم.
منبع:کتاب سبک بالان ساحل ها صفحه ۹۳
وصیتنامه
-پس از حمد و ثنای آن قادر توانا و بینا و شنوا و بعد از اقرار به
وحدانیت خداوند …. وصیت خود را به آن کسانی که وصیتم را میشنوند یا به دست
آنها میرسد، میگویم.
شما را سفارش میکنم به تقوا و اجرای فرمانهای خدا و یاری نمودن دین خدا و
این که یاوران دین خدا باشید. شکرگزاری کنید این نعمت بزرگ را که در زمان
ما است و قدر امام را بدانید و او را تنها نگذارید؛ البته برادران، زیاد در
مورد امام سفارش نمودهاند ولی با این وضع، هرگز دلم نمیآید دربارهی
امام چیزی نگویم چون او را خیلی دوست دارم و او مسکّن دردهای من بود زیرا
وقتی چهرهی او را میدیدم، به یاد خدا میافتادم و او را مولا و سرور خود
بدانید و فرامین دین او را اجرا کنید، چون او جانشین فرزند زهراست (سلام
الله علیها ).
نمیدانم دربارهی او چه بگویم؛ بزرگی او به حدی است که منِ کوچک و ضعیف
هرگز نمیتوانم او را وصف کنم! از خدای بزرگ شنونده و قادر میخواهم اگر در
این دنیا موفق به دیدار امام نشدهام، مرا در آخرت جزو اصحاب و یاران او
قرار دهد. برادران! این را بدانید که الآن امامان در پیشگاه پیامبر به
داشتن یارانی چون برادران رزمنده در جبههها و پشت جبههها افتخار میکنند
زیرا هیچ یک از امامان ما یارانی به این کثرت و با این همه ایمان
نداشتهاند.
برادران! بدانید که من خیلی آرزو داشتم ولی همهی آنها را در یک چیز خلاصه
کردم که همهی آن آروزها، در آن یک چیز بود و آن شهادت است و از خدا
میخواهم که مرا شهید گرداند.
آری، شهادت برای من مانند بزرگترین هدیه است که در دوران زندگی به خود
دیدم و این را به خوبی باور کردهام که تنها راه فرار از مرگ، شهادت است و
من وقتی که لغزشی میکردم و بعد متوجهی آن میشدم، بیآنکه درد درونی خود
را التیام بخشم، آن را به حساب شهادت میگذاشتم و میگفتم خدا انشاالله
مرا شهید میکند و گناهانم را میبخشد. این را به خوبی باور کردهام که
شهادت، آسانترین و زیباترین راه رسیدن به خداست.
آری، شهادت برای ما شیعیان جز یک تحفهی الهی چیزی نیست. ما پیرو امام بزرگ
خود علی (علیه السلام ) هستیم که از خدا آرزوی شهادت میکرد؛ شهادت سیرهی
امامان ماست.
برادران! توصیهی من به شما این است که قبل از این که بمیرید، بهشتی شوید
یعنی اخلاق و رفتاری را که بهشتیان در بهشت با هم دارند، با هم داشته
باشید، از بارزترین اخلاق بهشتیان این است که نسبت به هم مهربان هستند. پس
با هم مهربان باشید.
زیاد قرآن بخوانید و عبادت کنید و احکام خدا را به جای بیاورید، زیرا احکام
خدا راهنمایانی هستند که نمیگذارند از صراط مستقیم خارج شویم و ما را تا
مقصدمان هدایت میکنند…. اگر خدا را ناظر کار خود بدانید، مسئلهی دیگری
برای شما پیش نمیآید و هیچوقت دست به گناه نمیزنید. راه شهیدان را بروید
و با شرکت در جنگ و جبههی حق، خود را جزو یاران رسول الله (صلّی الله
علیه و آله و سلّم ) کنید و اسم خودتان را در این دفتر بزرگ که به دست رسول
الله (صلّی الله علیه و آله و سّلم) میرسد، ثبت نمایید. جنگ را مایهی
رحمت بدانید و این همه گرفتاری این مملکت، برای امتحان است؛ سعی کنید که
حتماً در این امتحان با بهترین نمرات، قبول شوید و جبههها را پر کنید.
و این را بدانید که این انقلاب به پیش میرود و هر آنچه در سر راه آن باشد
و مانع پیشرفت گردد، از بین میرود به یاری خدا، و دلیل آن امدادهای غیبی
است که در جبههها اتفاق میافتد. خداوند ما را در دنیا به زیارت حسین
(علیه السلام ) و در آخرت به شفاعت آن حضرت برساند. خدا نگهدار شما
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
علی عیدی شرفآبادی – ۳/۱۱/۱۳۶۱
منبع:کتاب سبک بالان ساحل ها صفحه ۹۳
طبقه بندی موضوعی
- بانک احادیث موضوعی (۲۷۰)
- حکایات و داستانهای جالب (۴۱۰)
- نگاهی به زندگینامه ائمه اطهار (۲۲)
- آموزه های دینی و مذهبی (۱۲۴۲)
- معرفی و زندگی نامه بزرگان (۱۴۵)
- موضوعات اجتماعی (۷۷)
- اعمال ماهها و روزهای قمری (۱۸)
- سیره و اشعار (۹۴)
- نصایح و معجزات (۱۰۶)
- مناظرات (۵۱)
- مناسبتهای اسلامی (۳۲)
- اجتماعات دینی و مذهبی (۱۹۱)
- اطلاعیه ها (۷۷)
- بانک پیامک ها (۱۵۰)
- گوناگون (۹۴)
- شهدا و دفاع مقدس (۹۵)
- تصاویر و مراسم محله صادقیون (۸۹)
- شعر و دلنوشته های مذهبی (۱۱۹)
- امامزاده سیدجلال الدین اشرف (۱۴۵)
- امامزاده سید کافی علیه السلام (۱۸)
آخرين مطالب
-
اطلاعیه
شنبه ۴ آبان ۱۳۹۸ -
خدمت رسانی موکب امام علی علیه السلام منطقه نوق رفسنجان
جمعه ۳ آبان ۱۳۹۸ -
گزارش تصویری از تجمع عزاداران اربعین حسینی درامامزاده سیدجلال الدین
دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸ -
راهپیمایی جاماندگان اربعین از روستاهای مجاور به سمت امامزاده سیدجلال الدین اشرف
پنجشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۸ -
مراسم زیارت عاشورا دردهه اول محرم منزل جانبازحاج علی طاهری
دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۸ -
همایش شیرخوارگان حسینی در امامزاده سیدجلال الدین اشرف برگزارشد
شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۸ -
سومین یادواره شهیدان اکبری برنا و رنجبرمحمدی برگزارشد
دوشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۸ -
عیوب ساختاری
جمعه ۱ شهریور ۱۳۹۸ -
مراسم جشن عیدسعید غدیر در امامزاده سید جلال الدین اشرف برگرارشد
چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸ -
یادواره شهدای غواص وگرامیداشت شهیدان بهامین علیرضایی جعفرآبادنوق برگزارشد
يكشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۸
پربازديدها
-
۱۸۵۷۷ -
۱۲۷۱۷۶ -
۶۵۳۷ -
۵۵۹۲ -
۴۳۷۷ -
۴۳۵۲ -
۴۷۳۱ -
۳۴۷۷ -
۳۶۵۱ -
۳۳۷۷
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است