دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۲:۰۱ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه مذهبی دارالصادقیون

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خازِنِ العِلْمِ الدَّاعی إِلَیْکَ بِالحَقِّ النُّورِ المُبِینِ،. اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَوَحْیِکَ وَخازِنَ عِلْمِکَ .
هدف از خلقت عالم معرفت و عبادت خداوند متعال است, و غرض از بعثت انبیاء از آدم تا خاتم تحقق آن است, رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تعلیم و تربیت بشریّت به معرفت و عبادت ,قرآن و کسی که نزد او علم تمام قرآن است به یادگار گذاشت.
هرچند حوادث روزگار نگذاشت مفسّر معصومِ قرآن, پرده از حقایق کتاب خدا بردارد ولی در فرصت کوتاهی که برای ششمین اختر فرزوان آسمان هدایت پیش آمد,شاهراه مذهب حق را برای رهروانِ از خلقت باز کرد , و فطرت تشنه انسانیت را به آب حیات عبادت و معرفت سیرآب کرد.
امید است پیروان مذهب حق روز عزای آن حضرت, آنچه در توان دارند در مراسم سوگواری انجام دهند تا مشمول دعای مستجاب او شوند که فرمود((رحم الله من احیی امرنا)) رحمتی که سرمایه ی سعادت و وسیله ی نجات از شدائد برزخ و قیامت است.
در راستای جنگ نرم و عمل به فرمایشات رهبر معظم انقلاب و مقابله با تهاجمات فرهنگی که ایمان مسلمین را نشانه رفته است و سعی در تخریب عقاید و افکارمان دارد در فضای مجازی پایگاه مذهبی دارالصادقیون را در سرزمین تکریم مقام عالی امام صادق علیهالسلام شهرستان رفسنجان (دارالصادقیون) ،راه اندازی نموده ایم.که وظیفه خود را در قبال احیای اندیشه های والای اهل بیت(علیهم السلام) و حفظ ارزش ها و دفاع از مبانی فکری انقلاب واسلام انجام داده و مطالبی سودمند برای کسانی که جویای حقیقت هستند ارائه نماییم.امیدواریم که شما خوانندگان عزیز با نظرات سازنده خود محبین صادق الائمه علیه السلام را ، در راستای عمل به وظیفه یاری نمایید. این پایگاه در راستای جنگ نرم و تبلیغات حرکت کاروان صادقیه در رفسنجان راه اندازی شده است وبیشتر مطالب آن در خصوص توسل وعشق به اهل بیت و احیای اندیشه های والای اسلام ناب محمدی و تکریم مقام عالی ارباب امام جعفر صادق (علیه السلام) می باشد.
آدرس:استان کرمان ، شهرستان رفسنجان
حسن آباد صادق الائمه علیه السلام نوق
احمدتقی نژاد

بایگانی

پربحث ترين ها

محبوب ترين ها

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

تصاویر متحرک و پیامهای ایام صادقیه



سبز آمدی، سرخ رفتی، حال آنکه سپید سپید زیستی و صداقت، تنها واژه ای است که برازنده نام توست. تو از زلالی آینه، هر آینه فراتری. در تو کرامت باران موج می زند. با تلاوت قرآن هم آغوشی و دست هایت، مونس آسمان مدینه اند.
65 سال، عاشقانه زیستی و 34 سال را صادقانه امامت کردی تا پر پر دانه های نجابتت به انگور زهر آلود منصور آغشته شد.
ای سعادت سپید! شب شهادتت اشک می ریزیم و ستایش می کنیم غربت ستودنی ات را.
از کدام برکه نوشیده ای که دست در دست ملائکه، بال و پرت رهسپار بهشت جاودان شد؟
ای انیس مدام سجاده و هم نشین شبانه قرآن! آفتاب عظمتت همیشه بر فراز آسمان مسلمانان، روشنایی بخش است. تمام سپیده هامان را به صداقت نامت استواریم.
شب شهادتت غمنامه ای می نویسیم به مظلومیت باران، آن زمان که آسمان غربتت را گریست.
ای ششمین ستاره تابناک امامت و ولایت، صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم)! نامت را با افتخار به دل های غریبمان می سپاریم تا یادت آرام بخش سینه های بی تابمان باشد.




زمین دیگر بزرگی آن همه عظمت را در این مقام راستین تاب نمی‏آورد.
آخرین لحظه ‏ها از زیستن امام علیه ‏السلام به روی خاک، از صفحه زمان عبور می‏کرد که زمزمه ‏ای عارفانه از زبانی که هماره معطر به ذکر خدا بود، اهالی خانه را به خویش فراخواند. ساعتی دیگر، خانه پر شد از دوستان و آشنایانی که همه حواس خودشان را به شنیدن سخن امام آورده بودند و امامی که همه توان خود را در بیان این جمله ریخت: «شفاعت ما شامل حال کسی که به نماز بی‏اعتنا باشد، نخواهد شد... .» لحظه ‏ای بعد، چشمان فرو بسته امام علیه ‏السلام به روی دنیا بود و آغوش باز خداوند، به روی او.
انوار صداقت
از زمینی که هیچ گاه خالی از حجت نبوده و نخواهد بود، بزرگی بار سفر بست که سکوتش، فریاد دانایی بود و سخنش، باران حکمت. معرفت، هرگز با کلامش فاصله‏ای نداشت. 
امام علیه ‏السلام با بیانی که مبارک به سپاس و ستایش خداوند بود، رفت؛ اما در جذبه بلاغت آن همه راستی، بنای مکتبی را پایه ‏ریزی کرد که از خشت خشت آن، نوای هدایت انسان به گوش می‏رسد و از واژه واژه کتاب آن، انوار صداقت برون می‏تراود.
معصومه زارع

ای صادق آل محمد صلی الله علیه و آله !
ای رئیس مذهب! ای بلند اختر!
در شب هجران تو، عالم دگرگون شده است. 
توفانی از سهمگین ترین غم ها به وزش درآمده است
و از آسمان ناله های سرخ می بارد.
پیشانی آیینه ها چین و چروک برداشته است و صدای
هیچ پرستویی به گوش نمی رسد.
یلداترین شب، در هجران تو بر روی صبح، سیاهی
می پاشد و زمان، حرکت نمی کند.
جان عاشقان و شیفتگان تو، در آتشی از ماتم می سوزد
و شراره اش دنیا را می سوزاند. 
هق هق گریه، رخصت تسلیت گویی نمی دهد
و طاقت شانه ها را می گیرد.
غم جانکاه تو را بر دل مجروح عاشقان تسلیت می گوییم.

باید امشب بدون پر باشم
مثل پروانه شعله ور باشم
چون بریده بریده می گویم
شاید اینبار دردسر باشم
پیر مردی بدون آلایش
دلبر و دلربا و دلداده
با سر و صورت و به زور طناب
روی خاک مدینه افتاده
سرخی روی گونه اش از چیست؟
تازیانه به صورتش خورده؟
یاد آن کوچه .... مادرش زهرا....
روح او را دوباره آزرده
بی نفس ، غرق آه، پژمرده
پا برهنه ، خمیده ، بی لشکر
مثل زینب کنار دروازه
مثل فردی اسیر و بی یاور
روضه را واژه واژه می خوانم
روی پایم دگر نمی مانم
چون رسیده به جای باریکش
لال می شوم نمیخوانم
روضه امشب کنار دروازه است
پیش یک طفل و یک سر پر نور
لحظه ای که به نزد سر آمد
شد بساط غم ملائک جور
با همان لکنت زبان خودش
پدرش را فقط صدا میزد
گفت بابا بگو که شمر لعین
از چه با نیزه اش تورا می زد
شاعر : جعفر ابوالفتحی


بغض‏های ریشه ‏دار در بقیع روح انسان خیمه زده است.
دقایق غم را اشک‏های ما قطره قطره دنبال می‏کند. 
چه فصل متروکی است پاییز اندوه؛ 
اما تا روزگار دنیا هست، گریزی از مرور سطور این فصل نیست.
امروز، کتاب دانش، مرثیه‏ هایی در دل دارد که هر کدام جگرسوز
است و پر خراش. خاک بقیع، بوی آسمانی دانش را می‏پراکند. 
نام بقیع که می‏ آید، یادی کبود در آغوش غزل‏های ما می‏ماند. 
نام بقیع که می‏ آید، چشمه ‏های بی‏ اختیار اشک، از صفحات تاریخ جاری می‏شود.
امروز، گاه سفر به مکتب احادیث «صدق» با چشمان اشکبار فراق است.
امروز، اشک‏های قلم، نماینده قطعه ‏های غمزدگی است. 
در وادی پر از اشتیاق دانایی، ضجه و شیون منتشر است.
موج موج شانه ‏ها می‏ آیند، روبه روی دریا تباری که نامش 
«صادق» است تا ترجیع ‏بندهای تلاطم را بسرایند.
امروز دوبیتی ‏های «وا اماما»، زمزمه بقیع ستان دل است.
محمدکاظم بدرالدین


دلم هواى بقیع دارد و غم صادق
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم
زنم به سینه که آمد محرم صادق
سلام من به بقیع و به تربت صادق
سلام من به مدینه به غربت صادق
سلام من به مدینه به آستان بقیع
سلام من به بقیع و کبوتران بقیع
سلام من به مزار معطّر صادق
که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع
سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقیع
سلام من به گل یاس هاشمىّ بقیع
ز غربتش چه بگویم که سینه‏ ها خون است
براى صادق زهرا مدینه محزون است
دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت
که ذکر غربت لیلى حدیث مجنون است
همانکه غربتش از قبر خاکى ‏اش پیداست
امام صادق شیعه سلاله زهراست
ز بسکه کینه و غربت به هم موافق شد
هدف به تیر جسارت امام صادق شد
همانکه فاطمه را بین کوچه زد گویا
ز کینه قاتل این پیرمرد عاشق شد
امام پیر و کهنسال شیعه را کشتند
امان که روح سبکبال شیعه را کشتند
براى فاطمه از بى کسى سخن مى ‏گفت
براى مادرش از غربت وطن مى ‏گفت
بخاک حجره‏ اش از سوز سینه مى‏ غلطید
پسر به مادر خود از کتک زدن مى ‏گفت
از آن شبى که زد او را ز کینه اِبْن‏ ربیع
دوانده در پى‏ اش اندر مدینه ابن‏ ربیع
فضاى شهر مدینه بیاد او تار است
هنوز سینه آن پیر عشق خونبار است
هنور مى ‏کشد او را عدو به دنبالش
هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است
هنوز تلخى کامش به حسرت شهدى است
هنوز چشم دلش به رسیدن مهدى است

تو نماز را بر پای داشته ای، زکات را به جای آورده ای،
فراخوانده ای به معروف و باز داشته ای از منکر.
به راستی و درستی، سیره ات سیره انبیا بوده است.
اشاره هایت، بشارت به رهایی است؛ از خاکدان تیره جهل
که بسیار قربانی گرفته است.
فرموده ای: «دو کس اند که کمرم را شکسته اند: 
دانای هنجارشکن (عالم متهتِّک) و نادان راه گشا (جاهل متنسِّک).
شب مردان خدا را، عَلم الهدایِ علم تو، روز جهان افزور کرده است.
جویباردانش «ابوحنیفه» از سایه سار تعلیم تو می گذرد.
مِس وجود «جابربن حیان» از کیمیای استادی تو زر شده است.
تنور «توحید مفضل» با شعله شکوه تو می سوزد. 
یک تنه بار غریب ارزش ها را در روزگار عسرت به دوش کشیده ای 
تا فتیله نیم سوز «اخلاقی زیستن» نمیرد. 
در آستان دنیا، «حبل اللّه » را به دوش کشیده ای که یاد خدا
در قلب های تشنه آرامش، کاستی نپذیرد. 
دست دین را در دست خرد گذاشته ای تا چون
دو بال پریدن، افق های پرواز آدمی را بگشایند. 
شمع هدایت خویش را به ضیافت اصحاب عقل برده ای تا قفل های
بسته بر ذهن ها و ضمیرها را بشکنی، تا فرا بخوانی به اندیشیدن، تا 
بگویی که پیامبران آمده اند دفینه های عقل را از زیر آوار تعصب ها و 
تحجرها بیرون بشکند؛
تا بگویی که انسان ها، معادن اند؛ درست مثل معادن طلا و نقره.
گواهی می دهم به حقیقت، که حقیقت در نگاه نازنین توست. 
تو کشتی بان کشتی خرد، در توفان های هراس انگیز جهل و ستم بوده ای. 
الگوی انسان زیستن را از مرام تو می توان آموخت و نام تو یادمان همه خوبی هاست. 

باز تکه های ابر سیاه در دل آسمان، می خواهند حکایت تلخی
را بسرایند، نوری بر دستان مدینه تشییع می شود.
اینک امام علم و دیانت و سراینده سرود زیبای خدا پرستی
به سوی معبود می شتابد. اکنون فرزند دیگری از خاندان آل عبا
و عالم دین خدا زهر تلخ دسیسه های پلیدان را می نوشد
او امام همه خوبی ها و خانه همه دانش ها، امام جعفر صادق علیه السلام است.
اندیشه تشیع در پله ششم، تاریخ را به ماتم می خواند
ماتمِ چشمه جوشان کلام شیعه ماتم خزانه دار علم علی، فاتح قله های
بلند دانش خداوندی، وارث بزرگ پدر، هنوز آخرین حرف های
امام، در گوش های زمان پژواک می کند:
«اِنَّ شَفاعَتَنا لا یَنالُ مُسْتَخِفّا بالصَّلوةِ»؛
همانا شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد، نخواهد رسید.
بقیع همیشه گریان، امروز خورشید را در خود جای می دهد.
درود بر تو ای ششمین پیام خدا بر زمین!
امروز اشک های تمام عاشقان خاندان علی از ابرهای غمگین آسمان 
بقیع می بارد و هر باربه یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی، 
جگرهامان به خون می نشیند و با چشمانی نمناک فریاد می زنیم:
اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّه
یا وَجیها عِنْدَ اللّه ، اشفع لنا عند اللّه 
حبیب مقیمی

ای صادق آل محمد صلی الله علیه و آله !
ای رئیس مذهب! ای بلند اختر!
در شب هجران تو، عالم دگرگون شده است. 
توفانی از سهمگین ترین غم ها به وزش درآمده است
و از آسمان ناله های سرخ می بارد.
پیشانی آیینه ها چین و چروک برداشته است و صدای
هیچ پرستویی به گوش نمی رسد.
یلداترین شب، در هجران تو بر روی صبح، سیاهی
می پاشد و زمان، حرکت نمی کند.
جان عاشقان و شیفتگان تو، در آتشی از ماتم می سوزد
و شراره اش دنیا را می سوزاند. 
هق هق گریه، رخصت تسلیت گویی نمی دهد
و طاقت شانه ها را می گیرد.
غم جانکاه تو را بر دل مجروح عاشقان تسلیت می گوییم.

شهادت جانسوز رئیس مذهب تشیع
ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام صادق
بر عموم مسلمانان جهان تشیع تعزیت و تسلیت باد . . .

دانشگاه شیعه که وجودش همه فخر است / از توست، گوهر بار شده حضرت صادق
تا یاد کنم ظلم پر از کینه‌ی منصور / آن جا بصرم تار شده حضرت صادق . . .

صادق که اساس دین ازاو شد معمور / بودند ملایک پی امرش مامور
آخر ز جفا، ناصر احکام خدا / مسموم شد از ظلم و جفای منصور  . . .

امشب شب شهادت صادق آل‌پیامبر است
شبی که خورشید مدینه دانش، چهره فروزانِ اهل بیت و وارثِ علومِ رسالت
در ظلمتکده دورانِ منصور، به خونِ دل نشست . . .

ز غربتش چه بگویم که سینه ها خون است / برای صادق زهرا مدینه محزون است
دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت / که داغ غربت لیلی حدیث مجنون است . . .

امام صادق علیه السلام :
مایه ی زینت ما باشید، نه مایه عیب ما
با مردم نیکو سخن بگویید و زبان خود را نگاه دارید
و آن را از حرف های بیهوده و سخنان زشت باز دارید . . .

زین ماتمی که چشم ملایک ز خون، ترست
گویا عزای صادق آل پیمبرست
یا رب چه روی داده، کزین سوگ جانگداز
خلقی پریش خاطر و، دلها پر آذرست . . .
شهادت مظلومانه امام صادق(ع) تسلیت باد

دل گرفته یاد ایوان بقیع
دیده ای داریم گریان بقیع
حیف بر خاکش بتابد آفتاب
سایه­ ی عرش است بر جان بقیع

شهادت امام صادق (ع)، مرد آسمانی مدینه، چشمه جود و سخاوت
کوه حلم و بردباری، تجسم اخلاص و صبر و دریای عمیق علوم لدنی
بر پیروان آن حضرت تسلیت باد . . .

الا ای لاله ی خوشبو، عزیز آل پیغمبر
که بهر دین و قرآنت چنین گردیده ای پرپر
شده زین غم، گل خاتم، مدینه غرق در ماتم
دوصد لعنت به آنکس باد که مسمومت نمود از زهر

بنال ای دل که در نای زمان، فریاد را کشتند
بهین آموز گار مکتب ارشاد را کشتند
اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند
که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند

«مدینه» همچنان مظلوم است و … «بقیع» مظلوم¬تر!
رنج¬نامه نانوشته شیعه، بر خاک و سنگ مزار صادق آل‌پیامبر
گویاتر از هر زمان به شِکْوه و شهادت ایستاده است . . .

امشب شب شهادت صادق آل‌پیامبر است؛ شبی که خورشید مدینه دانش،
چهره فروزانِ اهل بیت و وارثِ علومِ رسالت، در ظلمتکده دورانِ منصور، به خونِ دل نشست.

زین ماتمى که چشم ملائک ز خون تر است
گویا عزاى صادق آل پیغمبرست
شهادت جانسوز رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق علیه السلام تسلیت باد . . .

داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد
جگرى سوخته یاد از جگر سوخته کرد
آنکه هم ظاهر و هم باطن ما مى داند
با دلش زهر چه کرده است خدا مى داند . . .
شهادت ششمین شمع روشنگر و وصی پیغمبر، تسلیت و تعزیت . . .

امام صادق ع:
دوستان خدا آنانند که هنگامیکه مشاهده کنند،
حرامهای پروردگار را مردم حلال می شمارند،
مانند پلنگ زخم خورده غضبناک شوند.
شهادت مظلومانه قرآن ناطق، امام صادق-ع بر شما تسلیت باد . . .

هرزمان رنگ جفا را می دید
کوچه و کرب و بلا را می دید
خانه اش چونکه در آتش می سوخت
خیمه ی آل عبا را می دید
شهادت امام صادق(ع)تسلیت باد . . .

بنال ای دل که در نای زمان، فریاد را کشتند
بهین آموز گار مکتب ارشاد را کشتند
اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند
که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند . . .

امام جعفر صادق-ع:
چهار چیز نشانه نفاق است:
سنگ دلی
اشک نریختن
اصرار بر گناه
و حرص بر دنیا.
شهادت ششمین شمع روشنگر و وصی پیغمبر، تسلیت و تعزیت . . .

زین ماتمى که چشم ملائک ز خون ترست / گویا عزاى صادق آل پیغمبرست
یا رب چه روى داده کزین سوگ جانگداز / خلقى پریش خاطر و دلها پر آذرست . . .

دلم هواى بقیع دارد و غم صادق / عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم / زنم به ســ ـ‌ــ‌ینه که آمد محرم صادق . . .



طبقه بندی: ویژه نامه های مربوط به مناسبتهای مذهبی، 

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی