نویسنده: سید یعقوب حسینی
مشخصات زمین منطقه عملیات
منطقه عمومی عملیات والفجر مقدماتی منطقه مرزی ایران و عراق در بین فکه در شمال و تنگه چزابه در جنوب بود. محدوده ای که در طرح عملیاتی برای این نبرد در نظر گرفته شده بود، عبارت بود از شمال: شاخه شرقی غربی رودخانه دویرج که از فلکه وارد خاک عراق می گردد از جنوب: کرانه شمالی باطلاق هورالعظیم-در غرب بستان-از شرق ارتفاعات میشداغ و از غرب رودخانه دجله در خاک عراق (به خلاصه نقشه مراجعه شود) عرض متوسط جبهه نبرد قریب ۴۰ کیلومتر و عمق آن حدود ۷۰ کیلومتر بود.
قبل ازآغاز عملیات مورد بحث خط تماس بین نیروهای ایران و عراق در این منطقه تپه های رملی واقع در شرق خط مرز و غرب ارتفاعات میشداغ بود. بنابراین مبنای عملیات آفندی نیروهای ایران از تپه های رملی غرب میشداغ شروع می گردید. وضعیت طبیعی زمین این منطقه بدین قرار است که در شرق، ارتفاعات میشداغ از تنگ چزابه در جنوب تا شرق فکه در شمال در امتداد و تقریباًً به موازات خط مرز قرار گرفته است. ارتفاع این منطقه نسبت به زمین های اطراف چندان زیاد نیست و بلندترین نقطه آن قریب ۲۲۵ متر ارتفاع دارد که با شیب ملایم به سمت شرق و غرب گسترش می یابد اما ساختار این ارتفاعات به صورت بریدگی های متناوبی است که عبور از آن را مشکل می سازد و مشکل عبور با وجود تپه های رملی در غرب ارتفاعات به عمق بیش از دو کیلومتر شدیدتر می گردد به حدی که می توان این ارتفاع را با تپه های رملی غرب آن به عنوان یک مانع طبیعی سخت محسوب نمود. منطقه رملی کاملاًً بین خط مرز ایران و عراق و ارتفاعات میشداغ قرار گرفته است. بدین جهت بعد از آن که نیروهای متجاوز عراق از قسمت عمده مناطق اشغالی در سرزمین ایران عقب رانده شدند، به علت وجود همین منطقه رملی، نیروهای ایران موفق نشدند نیروهای عراق را از غرب میشداغ تا غرب خط مرز عقب برانند یعنی در حقیقت امکان اجرای نبردی در آن شرایط وجود نداشت، تا نیروهای ایران بتوانند حمله ای درآن زمین های بسیار سخت اجرا کنند. از نظر محاسبات نظامی میز مقرون به صرفه و صلاح نبود که نیرویی در آن منطقه صعب العبور درگیر شود. به همین لحاظ بعد از عقب راندن نیروهای عراقی به حوالی خط مرز دراین منطقه، نیروهای عراقی قسمتی از منطقه اشغالی را در شرق خط مرز که جزو سرزمین ایران بود در اختیار خود نگه داشتند. به نحوی که قسمتی از جاده مرزی سراسری ایران دراین منطقه که از بستان به فکه و موسیان و دهلران متصل می گردید، در کنترل نیروهای عراقی باقی ماند و نیروهای عراق با تقویت موانع طبیعی تپه های رملی به وسیله موانع مصنوعی مانند میدان های مین و سیم خاردار و حفر کانال های عریض و عمیق مواضع پدافندی خود را در غرب میشداغ مستحکم کردند، تا بتوانند با حداقل نیرو ازاین منطقه دفاع کنند. زیرا گرچه این منطقه رملی در شرایط خشک بودن زمین تقریباًً غیر قابل عبور به ویژه برای واحدهای موتوریزه و مکانیزه می باشد، ولی در صورت مختصر بارندگی، رملها بسیار سفت و سخت می شوند و زمین برای خودروهای چرخدار و شنی دار قابل عبور می شوند. نیروهای عراقی این شرایط جوی را نیز در نظر گرفته بودند.
مهمترین عارضه طبیعی دیگر منطقه غیر از ارتفاعات میشداغ و تپه های رملی غرب آن، وجود باطلاق هورالعظیم در جنوب این منطقه می باشد که مبنای آن از آبریز ارتفاعات حمرین در شمال شرق استان میسان عراق شروع می شود و به سمت جنوب گسترش می یابد.
با آن که هورالعظیم از حوالی شهر عماره عراق تحت تأثیر افزایش آب رودخانه دجله قرار می گیرد و در خاک ایران نیز انتهای رودخانه کرخه به آن ملحق و آب رودخانه نیز وارد آن می شود، یک منطقه وسیع آب گیر به وجود می آید که عرض متوسط آن در منتهی الیه شمالی بین شهر بستان در ایران و رودخانه دجله در خاک عراق بیش از ۶۰ کیلومتر است و طول آن نیز که تا حوالی کوشک ایران ادامه دارد حدود یکصد کیلومتر می باشد.
براثربارندگی های فصلی که آب رودخانه ای این منطقه افزایش می یابد، هورالعظیم در شمال و شرق و جنوب گسترش بیشتری پیدا می کند و منطقه وسیع تری را غیر قابل عبور می سازد. به نحوی که در بعضی موارد حتی جاده ارتباطی مرزی ایران از بستان به طرف فکه قطع می گردد. بنابراین در هرگونه عملیات نظامی اثرات هورالعظیم در قسمت اراضی شمال آن در خاک عراق بایستی مورد توجه قرار گیرد.
غیر از دو عارضه طبیعی عمده یعنی تپه های رملی و باطلاق هورالعظیم عارضه مهم دیگری در این منطقه وجود ندارد مگر رودخانه دجله که آن هم خط حد غربی منطقه مورد نظر در این عملیات بود. بنابراین زمین اصلی منطقه عملیات که در غرب تپه های رملی و شمال غربی باطلاق هورالعظیم قرار داشت منطقه ای است کاملاًً صاف و هموار که به نام دشت شیب مشهور می باشد و این منطقه در مواقع خشکی کاملاً قابل عبور و در مواقع بارندگی غیر قابل عبور می گردد.
عوارض مصنوعی غیر نظامی مهم این منطقه که به وسیله ایران یا عراق ساخته شده بود، فقط جاده های ارتباطی بودند که مهمترین آن ها جاده مرزی ایران از بستان به فکه و جاده ارتباطی شهر حلفائیه عراق به شهر العماره و جاده های طولی ارتباطی عراق به پاسگاه های مرزی آن کشور دراین منطقه بود اما در زمان جنگ به ویژه بعد از آنکه نیروهای متجاوز عراق به حوالی خط مرز عقب نشینی کردند. ارتش عراق جاده های ارتباطی حتی به صورت آسفالته در مناطق مختلف در عرض و عمق این منطقه احداث کرد، تا پشتیبانی یگان های گسترش یافته در این منطقه را امکان پذیر سازد. در حالی که در آغاز عملیات والفجر مقدماتی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی به علت عدم استقرار یگانی در شرق این منطقه هیچ گونه فعالیتی برای ایجاد جاده های ارتباطی انجام نداده بودند. درنتیجه هیچگونه جاده ارتباطی در سراسر این منطقه به عرض ۴۰ کیلومتر وجود نداشت و فقط یک جاده ارتباطی در جنوب منطقه از تنگ چزابه به طرف غرب و یک جاده ارتباطی در شمال آن از چنانه به طرف فکه وجود داشت که در سال های قبل از جنگ احداث شده بود. به همین جهت در بررسی و هدایت عملیات مورد بحث خواهیم دید که یکی از مشکلترین مراحل آمادگی این عملیات احداث جاده مواصلاتی بود.
مهمترین عوارض حساس منطقه که برای عملیات آفندی یا پدافندی نیروهای دو طرف متخاصم ارزش تاکتیکی و استراتژیکی داشت در خاک ایران شهر بستان و سوسنگرد و ارتفاعات میشداغ و در داخل خاک عراق شهرهای حلفائیه و عماره وکرانه شرقی رودخانه دجله بود. هرگونه حرکات نظامی از شرق به غرب و بالعکس به منظور دستیابی به این نقاط انجام می گرفت. بنابراین در عملیات مورد بحث که نیروهای ایران حالت آفندی داشتند مهمترین هدف ها شهر حلفائیه و عماره در خاک عراق بود. همان ها نیز به عنوان هدف اصلی این نبرد انتخاب شده بودند. البته عوارض مصنوعی دیگر مانند پل ها، جاده ها، کانال ها، نهرها از نظر هدایت عملیات مورد توجه قرار گرفته بودند. زیرا کنترل یا عدم کنترل هریک از آن ها اثرات سرنوشت سازی در وصول یا عدم وصول به هدف های عمده استراتژیکی حلفائیه و عماره داشت که ما برای رعایت اختصار از تشریح آن ها خودداری می کنیم.
ازخصوصیات مهم دیگر منطقه که از دیدگاه نظامی بایستی مورد توجه قرار گیرد، چگونگی میدان دید و تیر و اختفا و پوشش زمین منطقه نبرد است. در منطقه مورد بحث به علت صاف و هموار بودن زمین در غرب خط مرز و در داخل خاک عراق هیچگونه محدودیتی برای میدان دید و تیر واحدهای حمله کننده یا دفاع کننده وجود نداشت. ولی خاکریزهایی که نیروهای عراقی در تمام عرض و عمق منطقه ایجاد کرده بودند به طور مصنوعی برای میدان دید و تیر محدودیت ایجاد شده بود و نبودن عوارض طبیعی و جنگل سبب عدم پوشش و اختفا گردیده بود.
لذا حرکت واحدهای آفند کننده در روز با خطرات زیادی مواجه بود. به همین سبب تکیه اصلی پوشش و اختفا به عملیات شبانه بود تا با استفاده از تاریکی شب کمبود پوشش و اختفا جبران گردد.
با توجه به کلیاتی که درباره زمین منطقه عملیات والفجر مقدماتی بیان شد، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در این عملیات مبدأ عملیات خود را در منطقه رملی غرب ارتفاعات میشداغ قرار دادند و کرانه شرقی رودخانه دجله در حوالی شهر عماره را به عنوان مقصد نهایی عملیات انتخاب کردند. بنابراین دراین عملیات نیروهای ایران بایستی در منطقه ای به عرض تقریباًً ۴۰ کیلومتر و عمق حدود ۶۰ کیلومتر پیشروی می کردند، تا به هدف نهایی می رسیدند. با در نظر گرفتن شرایط زمین منطقه عملیات و مواضع و موانعی که نیروهای عراقی ایجاد کرده بودند و لزوم حمله شبانه به صورت واحد پیاده نظام و نبودن جاده مواصلاتی در تپه ها رملی، حداقل در آغاز نبرد، مستلزم عبور از تپه های رملی به عمق حدود ۱۰ کیلومتر و مسائل دیگر عملیاتی بودند که اجرای این عملیات را با مشکلات و خطرات بسیار سختی مواجه می کردند که در بررسی مراحل طرح ریزی و آمادگی و هدایت عملیات خواهیم دید همین مشکلات و خطرات، اثرات منفی خود را بر جای گذاشتند و عملیات را با عدم موفقیت مواجه نمودند.
استعداد و گسترش نیروهای دشمن
طبق برآورد اطلاعاتی شماره ۱۴ که در آذرماه ۱۳۶۱ به عمل آمده بود، سپاه ۴ ارتش عراق درمنطقه شرق عماره و علی غربی گسترش پدافندی داشت. در هنگام تهیه این برآورد عناصر زیر امر سپاه ۴ عراق عبارت بودند از: لشکرهای ۱۰ زرهی، یک مکانیزه و ۱۴ پیاده و تیپهای جدا شده از لشکرهای ۳ و ۶ زرهی و ۵ مکانیزه که در زیر امر سپاه ۴ عراق قرار داده شده بودند. همچنین تعدادی تیپ مستقل یا جدا شده از لشکرهای پیاده، و در مجموع تعداد تیپهای گسترش یافته عراق در شرق عماره و علی غربی ۲۷ تیپ زرهی و مکانیزه و پیاده بود که شامل ۵ تیپ زرهی، ۳ تیپ مکانیزه و ۱۹ تیپ پیاده و نیروی مخصوص می گردید بنابراین گرچه ازنظر قرارگاه عمده لشکری فقط قرارگاه ۳ لشکر در این منطقه مستقر بود، ولی ازنظر کل استعداد رزمی نیروهای گسترش یافته عراق در این منطقه با احتساب هر۳ تیپ به استعداد یک لشکر، حدود ۹ لشکر توان رزمی داشت. بر اساس همان برآورد اطلاعاتی، ۱۴ گردان توپخانه ازاین نیروها پشتیبانی می کردند. علاوه بر یگانهای مذکور در برآورد یاد شده، احتمال استقرار ۵ تیپ زرهی و ۴ تیپ پیاده جمعاً ۹ تیپ دیگر از عناصر لشکرهای دیگر در این منطقه نبرد منظور شده بود که در صورت صحت این احتمال ۳ لشکر دیگر بر ۹ لشکر قبلی اضافه می شد و استعداد رزمی سپاه ۴ عراق دراین منطقه نبرد شامل ۱۲ لشکر رزهی و مکانیزه و پیاده می گردید و جمع تعداد تیپها به ۳۶ تیپ می رسید. گرچه این برآورد تا حدودی اغراق آمیز به نظر می رسد، اما باید توجه داشت که ارتش عراق در ۲ سال اول جنگ توانسته بود با تیپهای احتیاط و گارد مرزی که بیش از ۶۰ تیپ مستقل برآورد شده بودند تجدید سازمان کند و آنان را به صورت تیپهای کاملاًً رزمی درآورد و تعدادی از آنها را در لشکرهای سازمان یافته آماده عملیات سازد. با توجه به این که بر مبنای وضعیت کلی کشور عراق در همسایگی کشور ایران، قسمت جنوب شرقی عراق درست مانند جنوب غربی ایران از حساسیت نظامی و سیاسی فوق العاده ای برخوردار بود. ازهمان آغاز جنگ تحمیلی، ارتش عراق عمده قوای خود را در صحنه عملیات جنوب شرقی و در مقابل منطقه خوزستان ایران وارد کرده بود که این وضع تا زمان نگارش این مطالب و در طول بیش از ۷ سال جنگ همچنان باقی بود. اما صحنه عملیات جنوب شرقی عراق از دیدگاه کلی جنگ شامل دو منطقه کلی حیاتی بود که به نام شرق بصره و شرق عماره و علی غربی نامیده می شد. باتلاق وسیع هورالعظیم این دو منطقه اساسی را ازهم جدا کرده بود. این مناطق علاوه بر جنبه های نظامی، از لحاظ جنبه های سیاسی و مذهبی نیز نسبت به سایر مناطق کشورعراق ویژگیهای خاص و مهمی دارند که از نظر مذهبی شیعه بودن اکثر اهالی این منطقه و از نظر سیاسی وجود شهر بصره به عنوان دومین شهر عراق بعد از بغداد می باشد. بنابراین از نظر اهمیت کلی منطقه طبیعی بود که ارتش عراق در هنگام عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ماه سال ۱۳۶۱ بیش از ۱۵ لشکر سازمان یافته و احتمالاًًًً حدود ۵۰ تیپ مستقل دارا بود. گسترش یگانهای یاد شده در بالا با استعداد کلی بیش از۱۰ لشکر در منطقه شرق عماره چندان دور از واقعیت نمی تواند باشد به ویژه آنکه بعد ازعملیات رمضان در شرق بصره و بعد از آن عملیات محرم در شرق علی غربی و نتایج کلی حاصله ازآن دو نبرد می توانست برای ارتش عراق مبنای برآوردی باشد که عملیات تهاجمی بعدی نیروهای ایران به احتمال زیاد در شرق عماره و علی غربی خواهد بود. تلاشهای کاملاًً آشکار نیروهای ایران در عملیات محرم و بعد ازآن در منطقه فکه و شرق ارتفاعات میشداغ هرگونه تردید احتمالی را نیز برای نیروهای عراقی از میان برد. برای فرماندهان عراقی مسلم گردید که حمله بعدی نیروهای ایران در همین منطقه خواهد بود. لذا آنچه مقدور بود نیروهای تقویتی را ازمناطق عملیاتی دیگر برداشته و به منطقه شرق عماره و علی غربی اعزام نمودند. چنانکه در برآوردهای اطلاعاتی نیروهای ایران احتمال تغییر مکان عناصر لشکر ۳ زرهی و ۵ مکانیزه عراق به منطقه یاد شده مورد توجه قرار گرفت.
با توجه به این که منطقه شرق عماره و علی غربی از نظر وضعیت طبیعی زمین یک منطقه عملیاتی محسوب می شود، گسترش یگانهای زیر امر سپاه ۴ عراق در این منطقه از مقابل معبر چیلات در شمال شرقی تا مقابل تنگ چزابه در جنوب شرقی به نحوی بود که ضمن پوشش و پدافند در مقابل تمام معابر وصولی احتمالی نیروهای ایران، امکان تغییر مکان و تقویت و پشتیبانی متقابل برای نیروهای عراق در تمام منطقه وجود داشته باشد. برای این منظور جاده های ارتباطی و مواصلاتی بسیاری در عرض و عمق این منطقه احداث شده و بعضی ازآنها آسفالت گردیده بود. به نحوی که از نظر شبکه ارتباطی جاده ای هیچ مشکلی برای تغییر مکان نیروهای عراقی در تمام این منطقه وجود نداشت. در صورتی که برای حرکت نیروهای ایران وضعیت کاملاًً معکوس بود زیرا وجود موانع طبیعی و مصنوعی در مسیر حرکت نیروهای ایران مشکلات زیادی را ایجاد می کرد. بر فرض این که نیروهای ایران به شبکه جاده های عراق دسترسی پیدا می کردند، پیش بینی هایی که ارتش عراق ازنظر موانع و تخریب به عمل آورده بود، می توانست در دهها نقطه جلوی پیشروی نیروهای ایران را سد نماید.
محورهای عمومی پیشروی که نیروهای ایران می توانستند با استفاده ازآنها از ارتفاعات مرزی حمرین و میشداغ عبور کنند و وارد دشت عماره و علی غربی شوند، به ترتیب از شمال به جنوب عبارت بود از:
محور دهلران چیلات علی غربی که از دامنه جنوب غربی ارتفاعات حمرین تا علی غربی حدود ۳۰ کیلومتر بود و مستقیماً به شهر علی غربی عراق منتهی می شد.
محور ربوط زبیدات علی غربی که از خط تماس نیروهای ایران با عراق در حوالی زبیدات تا علی غربی حدود ۶۰ کیلومتر بود.
محور سمیده جبل فوقی پل رمیله روی رودخانه طیب در کرانه شرقی دجله که پس از عبور از رودخانه طیب به طرف شمالغربی به سمت علی غربی و به طرف جنوب غربی به طرف شهر الکمیت عراق امتداد می یافت.
محور فکه حلفائیه عماره که تا حلفائیه حدود ۴۰ کیلومتر از دشت غرب فکه عبور می کرد و از حلفائیه تا عماره جاده محدود شده و از بین منطقه باتلاقی ادامه هورالعظیم می گذشت.
محور چزابه حلفائیه عماره که تا حلفائیه حدود ۳۵ کیلومتر در منطقه آبگیر ادامه هورالعظیم و از حلفائیه به بعد در ادامه باتلاق هورالعظیم بود.
با توجه به معابر یاد شده بالا در منطقه غربی میشداغ بین محور، فکه و حلفائیه و محور چزابه، حلفائیه اصولاًً هیچگونه محور وصولی وجود نداشت و حتی به علت وجود تپه های رملی در سرتاسر منطقه به طول ۴۰ کیلومتر، کوره راهی نیز برای عبور از میشداغ و تپه های رملی غرب آن وجود نداشت. تنها راه کاروان رو راه تنگ زلیجان در میان ارتفاعات میشداغ بود که مورد استفاده اهالی بومی منطقه قرار می گرفت. این راه فقط برای حرکت پیاده و چهارپایان مناسب بود.
گسترش نیروهای عراقی در شرق عماره و علی غربی به نحوی بود که در مقابل حرکت احتمالی نیروهای ایران در معابر یاد شده بتوانند مقاومت کنند. براین اساس یگان های سپاه ۴ عراق عموماًً در مقابل ۵ محور وصولی یاد شده در بالا مواضع پدافندی تهیه و آرایش و اشغال کرده بودند. چنین به نظر می رسید که در منطقه بین دو محور فکه حلفائیه و چزابه حلفائیه استحکامات دفاعی عراق نبایستی چندان قوی و مستحکم باشد. به همین جهت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء همین منطقه را با وجود مشکلات فوق العاده ای که از نظر عبور از تپه های رملی وجود داشت، برای پیشروی انتخاب کرد. اما در عمل مشاهده گردید که استحکامات نیروهای عراقی در این منطقه هم نیز ضعیف تر از نقاط دیگر نبود. که چگونگی آن را در بیان هدایت عملیات شرح خواهیم داد.
به نسبت حساسیت معابر وصولی یاد شده، سپاه ۴ ارتش عراق لشکر ۱۰ زرهی و تعداد زیادی از تیپهای مستقل دیگررا در منطقه عمومی شرق علی غربی در مقابل محور چیلات، زبیدات، سمیده گسترش داده بود. لشکر یک مکانیزه را با تیپهای مستقل دیگر در مقابل محور فکه و غرب میشداغ حلفائیه قرار داده بود. با این گسترش تقریباًً درتمام عرض و عمق منطقه عملیات شرق عماره و علی غربی نیروهای دفاعی کافی داشت. حتی منطقه غرب میشداغ را نیز صعب العبور فرض نکرده و به قدرکافی مواضع و موانع در آن منطقه ایجاد کرده و یگانهای مدافع مناسبی را البته سبکتر از نقاط دیگر استقرار داده بود.
نکته ای را که باید مورد توجه قرار داد آن است که در منطقه ای که برای عملیات والفجر مقدماتی انتخاب شده بود، قسمت عمده ای موانع طبیعی مرزی که در داخل خاک ایران قرار دارند و شامل تپه های رملی می باشند در دست نیروهای عراقی بود. نیروهای ایران برای ورود به دشت عراق بایستی با اجرای حمله این تپه ها را از دست دشمن خارج می ساختند. در نتیجه می توان گفت امتیازات زمین منطقه کلاً در دست نیروهای عراق بود. زمین منطقه نه تنها هیچ گونه تسهیلات قابل ملاحظه ای برای نیروهای ما ایجاد نمی کرد، بلکه در مجموع برعلیه حرکت و پیشروی نیروهای ایران به طرف مواضع دفاعی نیروهای دشمن بود.
نکته حائز اهمیت دیگراین که نیروهای عراق بعد از عقب نشینی به حوالی خط مرزی استحکامات بسیار قوی در تمام این منطقه ایجاد کرده بودند. لذا صاف و هموار بودن زمین هیچگونه تسهیلات قابل ملاحظه ای برای نیروهای ایران ایجاد نمی کرد. به ویژه این که عملیات یگانهای زرهی و مکانیزه در این دشت باز و در مقابل مواضع متوالی پدافندی نیروهای دشمن خطرات انهدامی در برداشت و فقط پیاده نظام می توانست با خطرات کمتری پیشروی کند. اما قدرت پیاده نظام محدود است و در منطقه نیردی به عمق دهها کیلومتر نمی تواند نقش سرنوشت سازی ایفا نماید. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که مشخصات زمین منطقه عملیات عموماًً به نفع نیروهای عراق بود. از نظر توان رزمی نیز نیروهای عراق با استقرار یگانهایی با استعداد بیش از ده لشکر-بر مبنای برآورد اطلاعاتی به عمل آمده-برتری کامل نسبت به نیروهای ایران داشتند که در جدول مقایسه نیروهای ملاحظه خواهد شد.
آخرین موضوعی که در مورد توان رزمی نیروهای دشمن باید مورد توجه قرار گیرد سازماندهی منظم، آموزش کامل، تجهیز مطلوب و کنترل و فرماندهی عالی نیروهای عراق بود که با این عوامل می توان عامل روانی جنگ در دل خاک عراق را نیز اضافه نمود. گرچه در برآوردهای اطلاعاتی ستادهای نیروهای ایران، روحیه سربازان عراقی را خیلی ضعیف می نگاشتند، ولی حادقل در سال سوم جنگ که نبرد به داخل خاک عراق کشیده شد، این گونه برآورد، نتایج چندان صحیح و قابل قبول در بر نداشت وعملاً درطول چندین سال جنگ عدم صحت این برآوردها مشخص گردید و این گونه حقیر شمردن دشمن نتیجه مثبت برای نیروهای ما به بار نیاورد.
استعداد و گسترش نیروهای خودی در عملیات والفجر مقدماتی
در بیان عملیات محرم گفته شد که مسئولیت عملیاتی منطقه غرب دزفول و شوش تا شرق عماره و علی غربی عراق به عهده قرارگاه عملیاتی قائم قرار داده شده بود. طبق دستور پدافندی شماره ۶ قرارگاه قائم که بعد از عملیات محرم در اواخر آبانماه منتشرگردید، منطقه مسئولیت این قرارگاه از شاخه رمیم رودخانه کرخه در جنوب تا رودخانه چنگوله در شمال شرق دشت مهران به عرض بیش از ۲۰۰ کیلومتر بود. اما قسمت اصلی منطقه پدافندی فقط بین رودخانه کرخه در جنوب و معبر چیلات در شمال بعرض تقریبی یکصد کیلومتر بود و از معبر چیلات تا چنگوله که ارتفاعات حمرین صعب العبوراست. لذا فقط بوسیله یگانهای مرزبانی ژاندارمری پوشش می گردید.
یگانهایی که برای پدافند این منطقه در زیر امر قرارگاه عملیاتی قائم (عج) قرار داشتند، عبارت بودند از : تیپ یک لشکر ۲۱ پیاده، تیپ ۸۴ مستقل، تیپ ۳ لشکر ۱۶ زرهی، تیپ ۵۸ پیاده ذوالفقار و حدود ۴ گردان توپخانه غیراز توپخانه کمک مستقیم تیپها از عناصر ارتش و لشکرهای ۸ نجف اشرف، ۲۵ کربلا، ۱۷ علی بن ابیطالب، ۱۴ امام حسین و تیپ قمر بنی هاشم از عناصر سپاه پاسداران و بسیج مردمی.
توضیح حائزاهمیت این است که لشکرهای سپاه پاسداران در طول عملیات محرم تیپ محسوب می شدند، ولی بلافاصله بعد از عملیات محرم عنوان لشکر به آنها داده شد، بدون این که استعداد رزمی آنها افزایش یابد.
یگانهای یاد شده در۴ قرارگاه و دو تیپ مستقل سازماندهی شده و در خط پدافندی منطقه قرارگاه قائم گسترش یافته بودند، به نحوی که لشکر ۸ نجف در شمال منطقه در غرب منطقه عمومی موسیان دهلران، لشکر ۲۵ کربلا در منطقه غرب ربوط، لشکر علی بن ابیطالب با تیپ یک لشکر ۲۱ پیاده در غرب چم هندی، لشکر ۱۴ امام حسین و تیپ قمر بنی هاشم و تیپ ۸۴ پیاده در شمال فکه و تیپ ۳ لشکر ۱۶ زرهی در جنوب شرقی فکه پدافند می کردند و تیپ ۸۵ پیاده در احتیاط قرارگاه قائم منظور شده بود.
در اوایل آذرماه تغییرات کلی در گسترش نیروهای ایرانی مستقر در صحنه عملیات جنوب داده شد و لشکرهای ۲۱ پیاده و ۱۶ زرهی نیز به منطقه عمومی عین خوش و شرق میشداغ تغییرمکان یافتند. قرارگاه عملیاتی کربلا نیزکه در منطقه اهواز مستقر بود، به منطقه عین خوش نقل مکان کرده و عنوان آن به قرارگاه خاتم الانبیاء تغییرنام یافت و هدایت عملیات منطقه شرق عماره و علی غرب را مستقیماً به عهده گرفت و فعالیت آمادگی و طرحریزی برای عملیات آفندی بعدی را ازاوایل آذرماه آغاز کرد، که چگونگی آن در مطالب مربوط به طرحریزی بیان می گردد.
در طرح عملیاتی قرارگاه خاتم الانبیاء که در ۲۴ آذرماه ۱۳۶۱ منتشر شد، یگانهای خودی گسترش یافته یا پیش بینی شده برای منطقه عملیات مورد بحث عبارت بودند از: تمام عناصر لشکر ۲۱ پیاده شامل ۳ تیپ پیاده و یک تیپ زرهی تیپ ۳۷ زرهی، لشکر ۱۶ زرهی، تیپ ۵۸ پیاده ذوالفقار، تیپ ۸۴ پیاده، تیپ ۵۵ پیاده هوابرد و گروه ۳۳ توپخانه و قسمت هوانیروز از عناصر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و لشکرهای ۷ فجر، ۲۷ محمد رسول الله (ص)، ۳۱ عاشورا، ۵ نصر، لشکر ۸ نجف، لشکر ۱۴ امام حسین، لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب، لشکر ۲۵ کربلا، لشکر ۴۱ ثارالله، لشکر یک قدس، لشکر ۳۰ زرهی و تیپهای مستقل ۲۱ سید الشهداء، ۴۱ قمر بنی هاشم از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، جمع تعداد تیپهای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران احتساب هر لشکر سپاه ۳ تیپ حدود ۴۵ تیپ بود که شامل ۶ تیپ پیاده و ۵ تیپ زرهی از عناصر ارتش و حدود ۳۵ تیپ از عناصر سپاه پاسداران بود- با احتساب ۱۱ لشکر و دو تیپ مجزا-.
اما نکته ای که باید در نظر گرفت اغلب لشکرهای سپاه پاسداران همانهایی بودند که در هنگام اجرای عملیات محرم یعنی در آبانماه و کمتر از یکماه قبل از تهیه طرح عملیاتی والفجر مقدماتی به نام تیپ بودند. این تیپ ها در عملیات رمضان و محرم قسمتی از تواناییهای خود را از دست داده بودند، ولی به ناگاه این تصمیم گرفته شد که به این تیپها عنوان لشکر داده شود و یک رده بالاتر از لشکر نیز به نام سپاه در سازمانها منظور گردد، که برای عملیات مورد بحث ۳ قرارگاه سپاه، به نام سپاه ۳ صاحب الزمان، سپاه ۱۱ قدر و سپاه ۷ فجر تشکیل شد. لشکرهای یاد شده در زیر امراین قرارگاه قرار داده شدند. همین موضوع خود از مطالبی بوده که در کل عملیات والفجر مقدماتی اثرات منفی برجای گذاشت و مورد اعتراض رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت که در بحث طرحریزی عملیات تشریح خواهد شد. با توجه به مطالب کلی که درباره استعداد کلی نیروهای ایران در هنگام طرحریزی عملیات والفجر مقدماتی بیان گردید، جمع کل استعداد رزمی پیش بینی شده برای عملیات مورد بحث شامل ۱۳ لشکر با ۴۵ تیپ بود و با توجه به استعداد نیروهای عراق که با استعداد حدود ۱۰لشکربا ۲۷ تیپ بود. توان رزمی نیروهای ایران از نظر تعداد تیپ نزدیک به دو برابر تیپهای عراقی بود. اما آیا حقیقتاً از نظر عددی نیروهای ایران بر نیروهای عراقی برتری داشت یا نه، نکته مهمی است که بایستی بررسیهای بیشتری درباره آن به عمل آید. ولی حداقل نتایج نهایی عملیات ثابت کرد که چنین نبوده و توان رزمی نیروهای ایران در مقایسه با نیروهای عراق خیلی کمتر از آن بود که در قواره کاغذی سازمان منظور گردیده بود. ساده ترین شاهد مثال آنست که لشکرها و تیپهای سپاه پاسداران عموماًً فاقد یگان توپخانه در سطح لشکر استاندارد بودند فقط هر لشکریگانی حداکثر در حد یک گردان توپخانه داشت و از نظرعنصر زرهی و مکانیزه و وسائل سنگین دیگر نیز حتی ضعیفتر از توپخانه بودند فقط یک لشکر زرهی اسمی سازماندهی شده بود که در هیچ عملیاتی خاصیت وجودی آن جلوه گر نمی شد و غالباً به عنوان نیروی احتیاط منظور می گردید.
برای ارزیابی چگونگی تشکیل و تجهیز و سازماندهی یگانهای سپاه و بسیج مردمی مدارک لازم در دسترس ما قرار نگرفت. تنها امکان بررسی این موضوع مصاحبه با رزمندگان بود که ما به عنوان نمونه نظریات تعدادی ازآنان را در پایان هر عملیات تحت عنوان یادداشتهایی از خاطرات رزمندگان بعداً منظور نموده ایم و سازمان کلی و یگانهای شرکت کننده در عملیات والفجر مقدماتی را مشخص کرده ایم.
قرارگاه خاتم الانبیاء که هدایت کلی صحنه عملیات خوزستان را به عهده داشت، منطقه عملیات شرق عماره و علی غربی را به دو قسمت کلی تقسیم کرد. یک قسمت از شمال فکه تا رودخانه چنگوله بود که درآن قسمت مأموریت کلی یگانهای گسترش یافته پدافندی بود و برای این منطقه یک قرارگاه عملیاتی هدایت کننده به نام قرارگاه فجر تعیین شده بود. قسمت جنوبی منطقه از فکه تا چزابه نیز علاوه بر قرارگاه اصلی خاتم الانبیاء، دو قرارگاه فرعی به نام نجف و کربلا تعیین گردیده بود. بنابراین دراین منطقه در رده بالاتر از لشکر سه رده واسطه دیگر نیز وجود داشت که عبارت بودند از: قرارگاه سپاه فجر، قرارگاه های نجف و کربلا و بالاخره قرارگاه خاتم الانبیاء.
نکته بسیار مهم دراین قرارگاه ها عدم وحدت فرماندهی و تصمیم گیری بود. زیرا قرارگاه به صورت مشترک ارتش و سپاه بودند که غالباً وحدت فکری در عملیات نداشتند و هماهنگی بین نظریات افسران و فرماندهان یگانهای سپاه ضعیف بود و این ضعف همچنین دررده های اجرائی لشکر و تیپ و گردان و گروهان وجود داشت. این موضوع یکی از نکات بسیار مهم وجه تمایز نیروهای عراق نسبت به نیروهای ایران بود. زیرا همان گونه که در شرح استعداد گسترش نیروهای عراق گفتیم قرارگاه هدایت کننده نیروهای عراق فقط یک قرارگاه سپاه بود که ۳ قرارگاه لشکر یگان اصلی اجرائی آن بود. ولی در سازمان فرماندهی نیروهای ایران اولاً قرارگاه خاتم به صورت مشترک ارتش و سپاه بود. ثانیاً در مقابل یک قرارگاه سپاه عراق نیروهای ایران بوسیله ۳ قرارگاه فرعی (نجف و کربلا و فجر) و خود قرارگاه خاتم الانبیاء یعنی جمعاً با ۴ قرارگاه هدایت می شدند و این امر یکی از نکات منفی نیروهای ایران دراین عملیات بود. زیرا اصولاًً درعملیات نظامی هر چقدر تعداد قرارگاههای واسطه بیشتر باشد، ناهماهنگی ها و عدم وحدت زیادتر می گردد. مگر این که منطقه و حدود مسئولیت و مأموریت کاملاًً جدا و مستقل از همدیگر باشد. به هرحال عناصر پیش بینی شده برای عملیات والفجر مقدماتی با روشی که بیان گردید، سازمان دهی شدند و در دو منطقه عمومی در داخل منطقه عملیات یعنی بین فکه و چزابه مستقر گردیدن. به نحوی که عناصر قرارگاه نجف در قسمت شمالی و قرارگاه کربلا در قسمت جنوبی منطقه نبرد متمرکز گشته و آماده برای اجرای عملیات شدند.
منبع: حسینی،سید یعقوب ،عملیات والفجر مقدماتی،انتشارات هیئت معارف جنگ ،۱۳۸۹
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است