جمعه, ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ۰۵:۴۸ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه مذهبی دارالصادقیون

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خازِنِ العِلْمِ الدَّاعی إِلَیْکَ بِالحَقِّ النُّورِ المُبِینِ،. اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَوَحْیِکَ وَخازِنَ عِلْمِکَ .
هدف از خلقت عالم معرفت و عبادت خداوند متعال است, و غرض از بعثت انبیاء از آدم تا خاتم تحقق آن است, رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تعلیم و تربیت بشریّت به معرفت و عبادت ,قرآن و کسی که نزد او علم تمام قرآن است به یادگار گذاشت.
هرچند حوادث روزگار نگذاشت مفسّر معصومِ قرآن, پرده از حقایق کتاب خدا بردارد ولی در فرصت کوتاهی که برای ششمین اختر فرزوان آسمان هدایت پیش آمد,شاهراه مذهب حق را برای رهروانِ از خلقت باز کرد , و فطرت تشنه انسانیت را به آب حیات عبادت و معرفت سیرآب کرد.
امید است پیروان مذهب حق روز عزای آن حضرت, آنچه در توان دارند در مراسم سوگواری انجام دهند تا مشمول دعای مستجاب او شوند که فرمود((رحم الله من احیی امرنا)) رحمتی که سرمایه ی سعادت و وسیله ی نجات از شدائد برزخ و قیامت است.
در راستای جنگ نرم و عمل به فرمایشات رهبر معظم انقلاب و مقابله با تهاجمات فرهنگی که ایمان مسلمین را نشانه رفته است و سعی در تخریب عقاید و افکارمان دارد در فضای مجازی پایگاه مذهبی دارالصادقیون را در سرزمین تکریم مقام عالی امام صادق علیهالسلام شهرستان رفسنجان (دارالصادقیون) ،راه اندازی نموده ایم.که وظیفه خود را در قبال احیای اندیشه های والای اهل بیت(علیهم السلام) و حفظ ارزش ها و دفاع از مبانی فکری انقلاب واسلام انجام داده و مطالبی سودمند برای کسانی که جویای حقیقت هستند ارائه نماییم.امیدواریم که شما خوانندگان عزیز با نظرات سازنده خود محبین صادق الائمه علیه السلام را ، در راستای عمل به وظیفه یاری نمایید. این پایگاه در راستای جنگ نرم و تبلیغات حرکت کاروان صادقیه در رفسنجان راه اندازی شده است وبیشتر مطالب آن در خصوص توسل وعشق به اهل بیت و احیای اندیشه های والای اسلام ناب محمدی و تکریم مقام عالی ارباب امام جعفر صادق (علیه السلام) می باشد.
آدرس:استان کرمان ، شهرستان رفسنجان
حسن آباد صادق الائمه علیه السلام نوق
احمدتقی نژاد

بایگانی

پربحث ترين ها

محبوب ترين ها

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

مناظره شاگردان امام صادق (ع )؛ با دانشمند شامی

مناظرات

یکی از دانشمندان شام (در مکه ) به حضور امام صادق (ع ) رسید و خود را چنین معرفی کرد: 
من به علم کلام و فقه و فرائض ؛ آگاه هستم و برای بحث و مناظره با اصحاب و شاگردان شما به اینجا آمده ام . 
- سخن تو از گفتار پیامبر (ص ) گرفته شده ؛ یا از خودت می باشد؟ 
هم از گفتار پیامبر (ص ) است و هم از خودم می باشد(آمیخته ای از سخن پیامبر (ص ) و خودم هست ). 
- پس تو شریک پیامبر (ص ) هستی ؟ 
نه ؛ شریک او نیستم . 
- آیا بر تو وحی نازل می شود؟ 
نه . 
- آیا اگر اطاعت پیامبر (ص ) را واجب می دانی ؛ اطاعت خودت را نیز واجب می دانی ؟ 
اطاعت خودم را واجب نمی دانم . 
آنگاه امام صادق (ع ) به یونس بن یعقوب (یکی ازشاگردان برجسته اش ) رو کرد و فرمود: 
- ای یونس ! این مرد؛ قبل از آنکه به بحث و مناظره پردازد؛ خودش را محکوم نمود( زیرا بدون دلیل ؛ سخن خود را حجت دانست )؛ ای یونس ! اگر علم کلام را به خوبی می دانستی با این مرد شامی ؛ مناظره می کردی. 
وای و افسوس !! که به علم کلام آگاهی ندارم ؛ فدایت گردم ؛ شما از علم کلام نهی فرمودی ؛ و می فرمودی وای بر کسانی که با علم کلام سروکار دارند و می گویند: این درست می آید؛ و آن بی اساس است ؛ این به نتیجه می رسد؛ این را می فهمیم و آن را نمی فهمیم ... 
- آنچه من نهی کرده ام ؛ این است که سخن مرا رها کنند و به آنچه خود دانسته اند (و بافته اند) تکیه کنند؛ ای یونس ! اکنون بیرون برو و هر کدام از دانشمندان علم کلام را دیدی (که از شاگردان امام هستند) به اینجا بیاور. 
من از حضور امام صادق (ع ) بیرون رفتم ؛ و سه نفر به نامهای : حمران بن اعین ؛ مؤمن الطاق احوال و هشام بن سالم را که علم کلام را به خوبی می دانستند به حضور امام صادق (ع) آوردم و نیز قیس بن ماصر را که به نظرم در علم کلام ؛ از همه برتر بود؛ و این علم را از امام سجاد (ع ) آموخته بود؛ به محضر امام آوردم ؛ وقتی همگی در کنار هم اجتماع کردیم ؛ امام صادق (ع ) سر از خیمه بیرون آورد (از همان خیمه ای که در کوه کنار حرم مکه برای آن حضرت برپا می داشتند و آن جناب چند روز قبل از شروع مراسم حج در آنجا به سر می برد) در این هنگام چشم حضرت به شتری افتاد که دوان دوان می آمد؛ فرمود: به خدای کعبه سوگند سواره این شتر؛ هشام است که به اینجا می آید. 
حضار فکر کردند منظور امام ؛ هشام از فرزندان عقیل است ؛ زیرا امام او را بسیار دوست داشت ؛ ناگاه دیدند شتر نزدیک شد؛ و سواره آن ؛ هشام بن حکم (یکی از دانشمندان و شاگردان بزرگ امام ) است که وارد شد؛ او در آن هنگام نوجوان بود؛ و تازه موی چهره اش روئیده شده بود و همه حاضران در سن و سال از او بزرگتر بودند؛ امام صادق (ع ) تا هشام را دید؛ از او استقبال گرم کرد؛ و برایش جا باز نمود؛ و در شأن او فرمود: 
ناصرنا بقلبه و لسانه و یده : 
هشام با دل و زبان و عملش ؛ یاری کننده ما است . 
آنگاه امام صادق (ع ) (به چند نفر از شاگردانش که در آنجا حاضر بودند؛ به هر کدام جداگانه فرمود: با آن دانشمند شامی مناظره و گفتگو کنند) نخست به حمران فرمود: با مرد شامی مناظره کن ؛ او به مناظره با مرد شامی پرداخت و طولی نکشید که مرد شامی در برابر حمران ؛ درمانده شد. 
سپس امام (ع ) به (مؤمن الطاق ) فرمود: ای طاقی ! با مرد شامی گفتگو کن ؛ او با مرد شامی به مناظره پرداخت و طولی نکشید که بر مردم شامی چیره و پیروز گردید. 
سپس امام (ع ) به هشام بن سالم فرمود: تو هم با مرد شامی سخن بگو؛ او نیز با شامی به گفتگو پرداخت ؛ ولی بر شامی چیره نشد؛ بلکه برابر شدند. 
آنگاه امام (ع ) به قیس بن ماصر فرمود: تو با او سخن بگو؛ قیس با مرد شامی به مناظره پرداخت ؛ امام (ع ) مناظره آنها را گوش می کرد؛ و خنده بر لب داشت ؛ زیرا دانشمند شامی ؛ درمانده شده بود؛ و نشانه های درماندگی و عجز در چهره اش دیده می شد... 
سپس امام صادق (ع ) به دانشمند شامی رو کرد و فرمود: با این جوان ؛ اشاره به هشام بن حکم گفتگو کن . 
دانشمند شامی ؛ آمادگی خود را برای مناظره با هشام اعلام کرد و گفتگوی آنها در حضور امام صادق (ع ) به ترتیب زیر ادامه یافت : 
(خطاب به هشام ) ای جوان ! درباره امامت این مرد (امام صادق (ع)) از من سؤال کن (می خواهم در این باره با تو گفتگو کنم ). 
- هشام (از بی ادبی و گستاخی مرد شامی به ساحت مقدس امام ) به گونه ای خشمگین شد که بدنش می لرزید؛ در این حال به مرد شامی گفت : آیا پروردگارت خیر و سعادت بندگانش را بهتر و بیشتر می خواهد؛ یا بندگان ؛ خیر خود را نسبت به خود؟. 
بلکه پروردگار؛ خیر بندگانش را بیشتر می خواهد. 
- خداوند برای خیر و سعادت انسانها چه کرده است ؟ 
خداوند حجت خود را برای آنها استوار نموده ؛ تا پراکنده نگردند؛ و او بین بندگانش را در پرتو حجتش الفت و دوستی بخشد؛ تا نابسمامانیها خود را در پرتو دوستی سامان دهند؛ و همچنین خداوند بندگانش را به قانون الهی آگاه می کند. 
- آن حجت کیست ؟ 
او رسول خدا است . 
- بعد از رسول خدا (ص ) کیست ؟ 
بعد از پیامبر (ص )؛ حجت خدا؛ قرآن و سنت است . 
- آیا قرآن و سنت ؛ برای رفع اختلاف امروز ما سودمند است ؟ 
آری . 
- پس چرا بین من و تو اختلاف است و تو برای همین جهت از شام به اینجا (مکه ) آمده ای ؟! 
دانشمند شامی در برابر این سؤال خاموش ماند؛ 
- امام صادق (ع ) به او فرمود: چرا سخن نمی گوئی ؟ 
اگر در پاسخ سؤال هشام بگویم : قرآن و سنت ؛ اختلاف بین ما را رفع می کند؛ سخن بیهوده ای گفته ام زیرا عبارت قرآن و سنت ؛ دارای معانی گوناگون است ؛ و اگر بگویم : اختلاف ما در فهم قرآن و سنت ؛ به عقیده ما لطمه نمی زند و هر کدام از ما ادعای حق می کنیم ؛ در این صورت ؛ قرآن و سنت به ما سودی (در رفع اختلاف ) نبخشد؛ ولی همین استدلال (مذکور) به نفع عقیده من است ؛ نه بنفع عقیده هشام . 
- از هشام همین مسأله را بپرس ؛ که پاسخ قانع کننده را از او که وجودش سرشار از علم و کمال است ؛ می یابی . 
آیا خداوند شخصی را به سوی بشر فرستاده تا آنها را متحد و هماهنگ کند؟ و نابسامانیهایشان را سامان بخشد و حق و باطل را بر ایشان شرح دهد؟ 
- در عصر رسول خدا (ص ) یا امروز؟ 
در عصر رسول خدا (ص ) که خود آن حضرت بود؛ ولی امروز؛ آن شخص کیست ؟ 
- امروز همین شخصی که در مسند نشسته (اشاره به امام صادق (ع )) و از هر سو مردم به حضورش می آیند؛ (حجت و برطرف کننده اختلاف ما است ؛ زیرا) میراث دار علم نبوت است که دست به دست از پدرانش به او رسیده است ؛ اخبار زمین و آسمان را برای ما بازگو می سازد. 
من چگونه بفهمم که این شخص (امام صادق ) همان حجت حق است ؟! 
- هر چه خواهی از او بپرس ؛ تا به حجت حق بودن او پی ببری . 
ای هشام با این سخن ؛ دیگر عذری برای من باقی نگذاشتی ؛ از من است که بپرسم و با سؤال به حقیقت برسم . 
- (امام صادق(ع)): آیا می خواهی گزارش چگونگی سفر و مسیر راه مسافرت تو را از شام به اینجا؛ به تو خبر دهم ؟ که چنین و چنان بود (امام مقداری از چگونگی سفر او را بیان کرد). 
(مرد شامی که شیفته بیانات امام صادق (ع ) شده بود؛ حقیقت را دریافت و نور ایمان بر صفحه قلبش تابید و هماندم ) با شادمانی گفت : راست گفتی ؛ اکنون به خدا؛ اسلام آوردم . 
- بلکه اکنون به خدا ایمان آوردی ؛ و اسلام ؛ قبل از ایمان است ؛ به وسیله اسلام از یکدیگر ارث می برند و ازدواج کنند ولی ثواب بردن در پرتو ایمان است ؛ (تو قبلاً مسلمان بودی ؛ ولی امامت مرا قبول نداشتی ؛ و اکنون با];ّّ پذیرش امامت من ؛ به ثواب اعمالت می رسی ). 
صحیح فرمودی ؛ گواهی می دهم که : معبودی جز خدای یکتا نیست ؛ و محمد (ص ) خدا است ؛ و تو جانشین اوصیا پیامبر اسلام (ص ) هستی . 
در این هنگام امام صادق (ع ) در باره چگونگی مناظرات شاگردانش با دانشمند شامی (نامبرده ) چنین نظر داد: به حمران فرمود: تو سخن خود را هماهنگی با حدیث ؛ به پیش می بری و به حق نائل می شوی . 
و به هشام بن سالم فرمود: تو در جستجوی یافتن حدیث ؛ می پردازی ؛ ولی توان و شناخت پیاده کردن آن را به طور صحیح نداری . 
و به مؤمن الطاق فرمود: تو بسیار با قیاس و تشبیه وارد بحث می شوی ؛ و از موضوع بحث خارج می گردی ؛ باطلی را بوسیله باطلی رد می کنی ؛ و باطل تو روشنتر است . 
و به قیس بن ماصر فرمود: تو به گونه ای سخن می گویی که آن را به حدیث پیامبر (ص ) نزدیکتر سازد؛ ولی دورتر شود؛ حق را با باطل مخلوط می کنی ؛ با اینکه حق اندک انسان را از باطل بسیار بی نیاز می کند؛ تو و احول (مؤمن الطاق ) هنگام بحث از شاخه ای به شاخه دیگر می پرید و در این جهت دارای مهارت و زبردستی هستید. 
یونس می گوید: به خدا من فکر می کردم که امام درباره هشام نیز همان را بگوید که به قیس و احول فرمود؛ ولی (هشام را با عالیترین وصف ؛ ستود و) در شأن او چنین گفت : ای هشام با هر دو پا به زمین نمی خوری ؛ تا کارت به جائی رسد که نزدیک است به زمین سقوط کنی ؛ در هماندم پرواز می کنی (یعنی تا نشانه درماندگی را درخود احساس کردی ؛ با زبردستی ؛ خود را نجات می دهی ) آنگاه به هشام فرمود: افرادی مانند تو باید با سخنوران ؛ مناظره کنند؛ مراقب باش که در بحثها لغزش نکنی ؛ که به خواست خدا شفاعت ما از پیامدهای این گونه شیوه بحث و مناظره برای طراح و گرداننده چنین شیوه است. 
و از گفتار امام صادق (ع ) در شأن هشام بن حکم است : هشام مدافع حق ما و جلوبرنده گفتار و رأی ما؛ و اثباتگر حقانیت ما؛ و کوبنده مطالب بیهوده دشمنان ما است ؛ کسی که از او پیروی کند و افکار او را دنبال نماید؛ از ما پیروی کرده و کسی که با او مخالفت نماید؛ با ما دشمنی نموده است.
--------------------------------------------------------------------------------
- دانشمند شامی ؛ یکی از علمای اهل تسنن بوده است . - علم کلام ؛ علمی است که در اصول عقائد؛ براساس استدلالال قوی عقلی و نقلی بحث می کند. - منظور؛ ابوجعفر؛ محمد بن علی بن نعمان کوفی است که لقبش احول بود؛ و در محله طاق المحامل کوفه ؛ مغازه داشت ؛ از این رو به او مؤمن الطاق می گفتند؛ ولی مخالفان او را به عنوان شیطان الطاق می خواندند (سفینة البحار؛ ج 2ص 100).

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی